*
شنبه برخلاف تصمیم قبلیم مجبور میشم اتاق رو جمع و جور کنم چون یکشنبه
نظافتچی داریم. یکشنبه همزمان با اومدن نظافتچی میرم بازار چهارسو
و گوشی جدید میخرم . نیتم گوشی مشکیه ولی در نهایت تیتانیوم طوسی
میگیرم. فروشنده مخم رو میزنه . تمام کاراش رو همونجا انجام میدن و بعدا میفهمم چه پولای
کسشری بابت خدمات از من گرفتن
*
کلاس موقتا تعطیل تا بعد از اجرای گروهی
با استاد صحبت میکنم که شاید راضی شه یه جلسه انلاین برگزار کنه
*
مهرنازی hpv مثبت شده و مجید ریده به خودش
یاد روزای اول رابطه ام با ح میفتم . کسی که این روزها
از غم سختش حرف میزنه و احتمالاروزای اخر خوشیشه
چیزی که از کارما انتظار داشتم
*
مهندس واسه شرکت پاکت سیگار رزومه فرستاده. برای اسعت کاری
8 صبح تا 12 شب . پمام میریزه. میترسم . نمیخوام . انجام نمیدم
اصلا استعفا میدم . اینا همش تو خیالاته تو واقعیت مثل خر قبول میکنم
*
دارم تو اتوبان قم رانندگی میکنم که یوهو یه وانتی
بهم میزنه و در میره. ماشین داغون میشه . حالم گرفته میشه
تمام روز دپرسم . برگشتنی میبینم یه وانتی میزنه و یه پژو رو
جمع میکنه . میگم شانس اوردم
*
میریم تاتر . یه تاتر کمدی . جای پارک سخت پیدا میکنیم .
در نهایت جلوی خونه یکی که احتمالا با نخاله میخواسته جای پارک
واسه خودش نگهداره پارک میکنیم . گوشیم رو تو ماشین جا میذارم
و تمام مدت ذهنم درگیرشه.بعد تاتر میریم شام میخوریم
و در مورد مسایل مختلف حرف میزنیم از جمله hpv مجید
*
جمعه با ملود قرار درایم که نهایت کنسل میشه
میریم خونه مادر بزرگ . اش جو داریم و خوشمزه اس. بچه های
لیلا نیومدن و اعصاب راحت