۱۳۹۹ اردیبهشت ۶, شنبه

رمضان


همیشه شب قبل از اولین روز ماه رمضان
 خودم رو برای یکماه مهمانی خدا اماده میکنم
همه کارایی که شب قبل از سال نو باید بکنم
شب اول ماه رمضان انجام میدم
انگار که سال نوی دیگه ای در راهه
ماه رمضون برای من فراتر از یک اجبار دینی حساب میشه
سعی میکنم به معنای واقعی از بدی دور شم و به خدا نزدیک
تلاش برای تمرین انسان بودن
تمرین سخت از بدی دور شدن
به خودت میای و میبینی از قانون داری فاصله میگیری 
و سریع برمیگردی به جایی که باید باشی
همیشه ابتدای هرسال ارزو میکنم که عادتهای بدم رو
کنار بگذارم . حالا که فاصله زیادی بین سال نو و ماه رمضان
نیست چه بهتر که از حالا شروع کنم 




۱۳۹۹ فروردین ۳۰, شنبه

لب تشنه قاعدتا آب میخواد!


وقتی یه نفر در مورد مبحث جدیدی باهات صحبت میکنه
به حرفاش با دقت گوش بده
اگر بعدها دیدی شخص دیگری اصرار داره تا تو رو با اون مباحث آشنا کنه
به حرفاش جدی تر گوش بده و روش تحقیق کن
واگر دیدی شخص دیگری هم داره به اون مسیر حرکت میده
دنبالش برو !این صدای یک چشمه اس که تو رو داره سمت خودش میکشونه
اون هیچ وقت برای رفع تشنگی تو سمتت نمیاد . ولی با صداش 
میتونه مسیر رسیدن رو برات مشخص کنه



۱۳۹۹ فروردین ۲۳, شنبه

محدودیت


نسل ما از بچگی با حمدودیت های زیادی بزرگ شد
از پوشیدن شلوار جین تو مدرسه بگیر
تا گوش دادن یواشکی نوارهای لس انجلسی 
عادت کردیم به خوردن  انواع ضد حال
مثل چهارشنبه سوری اون سال که داشتیم با سیاوش عکس میگرفتیم
و پلیس دوربین مون رو توقیف و همه عکسامون رو پاک کردم
هر وقت خواستیم بگیم مارا چه به سیاست
دستی از استین سیاست بیرون اومد و یقه ما رو گرفت
مثل همه کتابهایی که خوندیم و به خاطر سیاست های فرهنگی
و به لطف سانسورهای زیاد نفهمیدیم که داستان چی بود و به کجا رسید 
مثل همین دیشب که داشتیم با موسیقی لیان حال میکردیم و متنظر جناب خان بودیم
که برنامه رو به خاطر مجوز نداشتن جناب قطع کردن
اگرچه یک ساعت بعد دوباره همه به روی صحنه اومدن ولی
حال مون حال گرسنه ای بود که در اوج لذت غذا خوردنش غذاش رو ازش بگیرن و
یک ساعت بعد دوباره بهش برگردونن!!
ما کنار این محدودیتها بزرگ شدیم ولی هیچ وقت نتونستیم به هم عادت کنیم!

۱۳۹۹ فروردین ۱۶, شنبه

1399


عید عجیبی رو سپری کردیم
بین بیم و امید 
بین ترس و استرس
ترس از اینکه ایا سال دیگه هم تحویل سال رو خواهیم دید یا نه
نگران بزرگترهایی که بیشتر از بقیه در معرض خطرند
همیشه اول هر سال به این فکر میکنیم که در سال جدید
چه کار نکرده ای رو شروع کنیم یا
چه عادت بدی رو کنار بذاریم
اما ایا از وسط این همه ترس و استرس و نا امیدی میشه
دست به تغییر زد؟
بعید میدونم
از امروز شروع به ساختن عادتهای جدیدم میکنم
به هرحال انچه که همیشه در کمین ماست همین درد وبیماری و مرگه
فکر میکنم همه این داستانها باید به باور ما کمک کنه
که زمان محدوده و عمر کوتاه. پس تا دیر نشده
 کارهای نکرده رو باید تمام کرد