۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

هیچ کاریش نمی شه کرد


توی چادر دراز کشیدم و صدای بارون رو گوش می کنم
و در همین حال به سقف چادر خیره شده ام که داره آب می ده
و آبش می ریزه کف زمین
نه واسه سقف چادر می تونم کاری بکنم
نه می تونم جلو باریدن بارون رو بگیرم
خب !!
گاهی وقتا تو زندگی
نه می تونی جلوی اتفاقای بد رو بگیری
نه می تونی واسش راه حل پیدا کنی
چند دقیقه بعد بارون بند اومد
لباسم رو برداشتم و باهاش کف چادر رو خشک کردم
حالا یه خورده وضعیت بهتر شده
چه رفیق خوبیه،همین گذر زمان!!

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

گارسیا...!!!


دوشنبه اس می باس پیشنهاد بدیم 

*سینما:سن پطرز بورگ به سبک داوینچی کد!
سن پطرز بورگ رو حتما ببینین. هم به خاطر بازی خوبِ محسن تنابنده هم فیلم نامه پیمان قاسم خانی و هم کارگردانی بهروز افخمی 
به نظرم در دوران سینمایی "اخراجی ها " و "پوپک و مش ماشالا" این فیلم واقعا نعمته و تماشای اونو نباید از دست داد.

*موسیقی : حسِ بی حسی!
چسناله بازه ها ،آلبوم مستقل پیام صالحی خواننده گروه اریان رو می تونن گوش کنن،اهگسازش حمید عسکریه و طبیعتا کاری که اهنگسازش اونه،هفت -هشت تا اهنگ شبیه به هم با سوز و گداز و ناله و فغان و اینا توش داره و یه اهنگ دامبیلی ،از اینا یی که انگار گفتن یه تکست رو با سرعت تمام و با ریتم بخون!(تراک دوی آلبوم)
به خارجی بازها ،البوم جدید تیلر سوئیفت( که حکم ناموس داداش رفیقمون رو داره)  پیشنهاد می کنیم
سنتی بازها هم که قطعا این روزا سرگرم تصانیف قدیمی مرضیه خدا بیامرز هستن و نمی شه چیزی بهشون پیشنهاد کرد!

*اینترنت: همنوایی  شبانه با ارکستر چوب ها!!
رضا قاسمی و کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوبها واسه اهل کتاب خیلی غریبه نیستن . نویسنده و کتابی که بی نهایت می شه دوستشون داشت 
http://ghassemireza.blogspot.com
وبلاگ آقای قاسمیه که مرتب اپ دیت می شه و 
http://www.rezaghassemi.com/
سایتشه که روی اونم مطالب و چیزای جالبی رو می تونین ببینین و بخونین

*شیکم :تیک تک !!
ترکیب خوشمزه چایی توئینینگ (امین آقا!!) و شکلات کیت -کت (به قول پروشات مون :تیک -تک!) 
به نظر من هیچ چیزی لذت بخش تر از این واسه اهل چایی نمی تونه باشه. 

*کتاب : هاینرش بُل به یاد آقای  بُلی!
نان ان سالها، اثر آقای هاینرش بل رو بهتون پیشنهاد می کنم .کتابی که  مثل بقیه کارای بل خوندنیه
هفته پیش چن تا شعر از نزار قبانی ،شاعر سوری خوندم که واقعا به دلم نشست. کتاب باران یعنی تو بر می گردی رو پیشنهاد می کنم بخونین،با ترجمه ی یغما گلرویی اش موافق نیستم ولی چن تا از شعرای این کتاب رو دوست دارم

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

تغییر


تغییر رفتار بعضی از آدما تو زندگی
دقیقا مثل یک کبریت به انبار پنبه می مونه
آتش می زنه به هرچه که بود و نبود و هست!
گاهی وقتا ما با تماشای رفتار دیگران ،تو دلمون ازشون بت می سازیم
کافیه که اون رفتار مورد علاقه ی ما در جهت بر عکس عمل کنه
تا تبر به کمر بت هایی که ساختیم بکوبیم 
مثل همین ماجرای یکی دو سال پیش افشین قطبی 
و رفتاری که  تو ایران ازش به عنوان ادبیات جدید یاد می کردند
رفتاری که ازش خوشمون اومد و باعث شد بت قطبی رو بسازیم 
و اولین مصاحبه با لحن بِد چاله میدونی - امریکائیش بود که اونو از چشممون انداخت
یا مثلا یکی از رفقای خوبمون که مردم داریش رو  واسه همه مثال می زدم 
و فرهنگ مدارایی که داشت و با هیچ بنی بشر در نمی افتاد
و حالا این روزها به پر و پای همه می پیچه و تو مسیر تنهایی حرکت می کنه
بگذریم.اگر تقصیری هم با شه ،به گردن اونا نیست
شاید ما رفتار اونا رو عوض کردیم ،شاید اشتباه های ماست
که از فرشته ها هم ابلیس خلق می کنه

۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

درد


هر روز صبح،وقتی که میام سر کار،چن تا سکه یا اسکناس
می ندازم تو قلک سفالیِ سبز رو پیشخونِ مَسند
نمی دونم چرا ولی شدیدا روی این جمله که :
"سرطان به جز درد هزینه هم دارد " ضعف دارم
وقتی جایی می خونم،یا می شنومش،به هم می ریزم . 
شاید عمو مسعود هم تحت تاثیر همین قرار گرفت
و یدونه از اینا رو با خودش برد بلاد کفر !!
شاید مشتری هایی که سر صد تومن-دیویست تومن پول اینترنت شون
دعوا می کنن هم روزی اینو جایی شنیدن،که بقیه پولشون رو می ندازن اون تو!
با آقا ی صولت ،تو محوطه بازارچه ی خیریه ایستادیم . 
رو به روی  ساختمون بیمارستان . چند قدم جلو ترمون 
یک بادکنک بزرگ که روش بچه های توی بیمارستان 
ارزوهاشون رو نوشتن !
سه میلیون و پونصد هزار تومن پول جمع شده
تا این بادکنک با آرزوهای بچه ها به آسمون بره 
جمعیتی که تو محوطه ایستادن ،دستاشون بالاست و برای بچه هایی که 
از پشت پنجره تو حیاط رو نگاه می کنن ،دست تکون می دن 
بادکنک با آرزوهای بچه ها بالا میره،
حالا بچه های توی بیمارستان برای ما  دست تکون می دن
صدای جیغ و دست مردم از همه طرف شنیده می شه 
یکی -دو نفر هم  پشت سر من دارن اشک می ریزن 
 یه عده هم مثل ما چشمشون بین بادکنک و اونایی که پشت شیشه
پایین رو نگاه می کنن می چرخه 
به بادکنک،بچه ها و ادم های اطرافم نگاه می کنم
به ادم هایی که همه شون به نوعی معنی  "درد" رو می فهمن  
که اگه نمی فهمیدن،حتما اینجا نبودن 
چه قدر خوبه که گاهی ،امید رو -حتی به کسانی که نمی شناسیم-هدیه کنیم

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

نظر


اختلاف نظر یعنی همین که من می گم :حالم خیلی خوبه!اصلا سابقه نداشته تو پاییز اینقدر خوب باشم!!
و دیگران می گن: ما که چیزی ندیدیم!حتی گاهی وقتا به نظر میاد که خیلی حالت بده!
آخه کی وقتی حالش خوبه داریوش گوش می ده؟؟!"
اختلاف نظر یعنی اینکه وقتی می پرسی فلانی چه جور ادمیه ؟؟بگن عالی...مهربون دوس داشتنی
یا بگن اوه اوه!خیلی عوضیه !مواظب باش !دور و ورش نرو!!
اختلاف نظر یعنی اختلاف بین "خوش به حالت چقدر خونسردی" و "اه!چقدر خونسردی!!"
اختلاف نظر یعنی دوست داشتن و نداشتن ِ یک جریان،یک اتفاق یا یک مسئله!
اختلاف نظر یعنی الا کلنگ!یکی بالا و یکی پایین
فکر می کنم پشت هر نظری بیشتر از اینکه منطق باشه،احساس وجود داره!

۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

پیشنهاد های سگی!!






دوشنبه،پیشنهاد و دیگر هیچ :
*سینمایی :دنیای قشنگ بچه ها
دو سه تا فیلم جدید سینما ها گذاشتن که یکی دوتاشون وسوسه کننده ان،با این حال پیشنهاد این دوشنبه من،کارتون مری و مکسه که واقعا کارتون قشنگیه. درسته که الان این کارتون جزو قدیمی ها به حساب میاد ولی خب من چون تازه دیدمش تو این پست جزو پیشنهاد هام قرارش می دم .


 موسیقی : به یاد رفیق جینگ ِ اندی!
می خواین بگین یارو جواده،خزه،شاده ، فلانه،اینجوریه،اونجوریه ...اصلا مهم نیست!پیشنهاد این هفته ی ما آلبوم جدید کورس با نام افسانه اس! من بچه که بودم بسیار بسیار به اندی و کورس و بخصوص کورس علاقه داشتم و الان که صداشُ تو البوم جدیدش می شنوم ،احساس می کنم که به اندازه بزرگ شدن من پیر شده!به خاطر احساس نوستالژیکم به شخص کورس البوم جدیدش رو پیشنهاد می کنم. 
*کتاب : سال های سگی
حتما می دونین که آقای ماریو بارگاس یوسا ،امسال جایزه ی نوبل ادبیات رو برد . این هفته کتاب "زندگی سگی" ایشون رو پیشنهاد می کنیم،با ترجمه احمد گلشیری که  کتاب خوبیه و گلشیری هم خوب  ترجمه اش کرده . البته من نمی دونم این اسم سال های سگی رو از کجاشون دراوردند،چون هیچ جای دنیا این کتاب رو با نامی به این معنی ترجمه نکردند  و اینم از این کاراییه که فقط تو ایران می کنن .قیمت این کتاب تو چاپ آخرش حدود شش هزارتومن بود که فک می کنم با توجه به این که نویسنده اش نوبل گرفته ،ناشر محترم(یادم نیست نشر نگاه بود یا چشمه) بزودی این کتاب رو تو قطعی جدید و با قیمت جدید وارد بازار نشر بکنه. پس تا گرون تر نشده بخرین
*شکم :بخورید،بیاشامید،اصراف هم کردید که چه بهتر!
پنجشنبه و جمعه این هفته موسسه ی خیریه رعد ،واقع در خیابان هرمزان ،بازارچه خیریه داره و شما می تونید با خوردنتون در یک امر خیر شرکت کنید . شاید تنها جایی باشه که می شه بخوریم بیاشامیم ،اصراف هم بکنیم و عذاب وجدان نگیریم 
*اینترنت: دشمن ویروس ها
www.iransetup.com
بهترین سایت واسه انتی ویروس ها. سایتی که هم نرم افزار،هم کرک و هم آپ دیت انتی ویروس های مورد علاقه تون رو می تونین توش دانلود کنین

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

روز جهانی گاراژ داری مبارک

 (نمایی از آقا گری در شبی که بخاطر سورپرایز کردنش مجبور شدم به اندازه ی موهی سرم دروغ بگم!)


یه استکان آبِ جوش،یه لیوان شیر داغ ، ماشینِ همیشه خراب! سیگار آب بهار ،یادم شد،نئومده،یتی کوهپایه! درآوردن صدای بولی در معرض مستقیم دید خودش،خاطره ی استخر! انجمن عاشقان اندی !خاله قورباغه(!)خوردن یک پاتیل حلیم با انگشت!برادرِ جناب فاعلیِ باگز بانی جودی ابوت! گریِ بیشتر، راقب علامه !کیک آشنا و چایی توئینینگ کمرنگ ، ساندویچ بندری بازار،اوس احمد بیات،بابای اوس احمد،چی؟؟؟دولتی؟تک شیراز،باقر اباد،گاراژ،حاج حسن ،  عقاب !!داریوش(عن!) ،خاطره های یک کلمه ای، سرفه ی بعد از قلیون ، گری جون و شورکا، مچگیری تو دیدارو ، خانوم حاجیلو، شوت گاراژی ، صولاتتی آباتتی ، ایز دت ال رایت یو،بای می ئه رز!اطلاعات لشکری و کشوری، هشت پائه چی گفته؟ گروه مرگ افتادیم ، بستنی نیشکر، شکلاتِ کِه کِه،ایز لوکال !!عمو طول می کشه بخوابیم؟؟خامه عسل ، تلفن های هفت صبح جمعه ، یوسف اباد،بارنامه،برنج وان ایکس دات کام ، اتحاد شیراز دات بلاگفا ، آب زرد آلو!  عرق بید،تخم سداب!!تیراژه ، بوسینی ،بهمن یواش،فندک های امین اقا
 دو دقیقه دیگه اونجام! ما  الشعیر کلاسیک ،خاطره ی دانژه !آشتی کردن به سبک ماچ و صلوات!!صولتی هستم،ها به له!....همه ی چیزاییه که توی ذهنم تصویر مهربون یکی از بهترین دوست هام رو تو ذهنم زنده می کنه  .صالح صولتی رفیق روزهای سخت و یاور همیشه مومن ما که دیروز تولدش بود،از همین جا یکبار دیگه تولد ش رو تبریک می گم و براش بهترین ها رو آرزو می کنم

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

حرف و سکوت/ورسیون اول


1

از ماشینش پیاده می شم و می رم تو ماشین صولتی!چون نه خونه ی ما رو بلد بودو نه می دونست  از دم خونه ی ما چه جوری باید  بره خونه شون!از دوستاش شاکی بود،که چرا اونوقتی که باید جلوش می ایستادن،جا خالی دادن!!چرا وقتی یه عده ادم غریبه به سمتش حمله کردن ،هیشکی واسش سینه سپر نکرد،که هیچ،کمک ِغریبه ها هم کردند!!حالش خیلی بد بود نمی شد بیکار نشست!!شروع کردم به حرف زدن و ربط دادن چیزایی که می شد به اون ماجرا ربط داد. حالا می تونستم بینم که اروم شده!وقتی که گفت: آره !راس میگی!حق با توئه! فهمیدم که موفق شدم !
واسه صولتی جریان رو تعریف می کنم و می گم: آدما چقدر راحت با حرف آروم می شن !

2

واکنش هاش کاملا عصبیه !خیلی خیلی خیلی عصبی!گاهی احساس می کنم که ممکنه چند دقیقه ی دیگه منفجر بشه...حس خوبی ندارم. نه به خاطر اینکه کنارم یک ادم عصبی نفس می کشه!به خاطر این که این جو عصبی رو از من گرفته. اگه من حرف نمی زدم،اون این تنش عصبی رو به خودش نمی گرفت!!آدما چه زود،با یه جمله گُر می گیرن و از کوره در می رن!چه راحت می شه با حرف ادما رو خراب کرد
3
از نظر من،همه ی اتفاق های خوب و بد زندگی ،زمانی رخ می دن که سکوت شکسته می شه . باید خوش شانس باشی که صدای شکستن،صدای باب میل دل تو باشه .

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

برزیل-ایران-امارات


دوشنبه ،پیشنهاد ها و ادامه ی داستان
*سینما:راحت باشین لطفا!
راحتتون کنم!در حال حاضر هیچ فیلم سینمایی خوبی روی پرده نداریم. ما تصمیم گرفتیم این هفته بشینیم تو خونه و  چن تا فیلمی که قبلا دیده بودیم رو دوباره ببینیم  
cash back
 پیشنهاد سینمایی این هفته ی منه . در موردش هیچ توضیح اضافه ای نمی دم . خیلی راحت هم گیر میاد


*ورزش:ایران-برزیل،به نفع امارات
پنجشنبه ی این هفته افشین قطبی و تیم ملی ایران برابر قدرت اول فوتبال جهان و تیم محبوب همکار بنده قرار خواهد گرفت و قطعا بازی جالبی خواهد بود،برزیلی ها  طبق گفته ی فردوسی پور ،سبک فوتبالشون به ژوگو بو نیتو معروفه و ایرانی ها هم که مدتهاست پیرو مکتب فوتبال موسوم به علی اصغری(سانتر از وسط زمین) هستن و همین چیزا فکر می کنم به جذاب تر شدن بازی کمک بکنه .به هرحال چیزی که این وسط برای من جالبه،درامد حاصل از این بازیه که مستقیم تو جیب شیوخ اماراتی می ره و واقعاَ به به ،به ما   که اینقدر هوای همساده ها رو داریم و علاوه بر این که گلدوناشون رو آب می دیم و سلامشونم جواب می دیم،واسشون درامد زایی هم می کنیم!
*کتاب :بدون پارتی بازی
نیم ماه-نوشته های مارال ایمانی تبار. از خودم می پرسم اگر نویسنده ی این کتاب از دوستا ی خوبم نبود، بازم این کتاب رو پیشنهاد می کردم یا نه!!!فک کنم قاطعانه این کار رو می کردم . چون واقعا از سبک نوشتن مارال ایمانی تبار لذت می برم و خیلی خوشحالم که اولین قدمش رو تو دنیای حرفه ای برداشته و امیدوارم که سختی های قدم اول دلسردش نکرده باشه تا  اینده موفق تر از امروز ببینیمش . این کتاب چند ماه پیش چاپ شده و ظاهرا مشکل مربوط به پخشش هم حل شده و الان راحت تر از قبل می تونین تهیه اش کنین
*موسیقی : چقدر دیوونه گی خوبه!
چند روز پیش بودفداشتم تو سایت های موسیقی ایرانی می چرخیدمفدیدم آواز ها تصنیف هایی که همایون شجریان و آیدین مشکاتیان تو سالگرد پرویز مشکاتیان خدا بیامرز اجرا کردند رو با کیفیت خوبی رو اینترنت گذاشتن .این از پیشنهاد اول .
آلبوم شهاب رمضان با اهنگسازی سیروان و داداشش و باقی رفقا، قراره این هفته منتشر بشه.هم دامبیلی داره،هم چسناله و سوز و گداز و ایناو مناسب حال خودمون هست.دپ هم می شه باهاش زد .
البوم بی خوابی سعید شهروز هم هست.قدیمی شده ولی من یکی که هنوز دارم گوشش می دم . حرفامو باور کن اش عالیه
اگه بدون کلام دوست دارین،موسیقی فیلم آخرین وسوسه ی مسیح رو پیشنهاد می کنم . چون خودم اخیرا زیاد گوشش می دم

*اینترنت :مناسب برای لَنگ ها!!


www.kamyabonline.com


یک سایت عالی برای دانلود نرم افزار. سایت که هیچ وقت ادم رو لنگ نمی ذاره . همه ی برنامه های کاربردی رو داره،همیشه لینک های دانلودش سالمه و کار می کنه و  ارشیو فوق العاده ای داره . خود من بارها و بارها لنگی های کارم رو با این سایت درست کردم

*شیکم :یک معجون خوشمزه !!
تا حالا ترکیب انار،گلابی و سیب ترش رو امتحان کردین؟؟یکبار امتحان کنین !مطمئنا پشیمون نخواهید شد!واسه سرما نخوردگی هم عالیه

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

تهرانِ کوچیک!!



خیلی خیلی خیلی واسم عجیبه 
که هنوز  به  تهرانی که می شه توش این همه آشنا رو اتفاقی دید
می گن تهران بزرگ
*
پنجشنبه اس،اخر وقت،مثل خیلی از پنجشنبه ها ی این چند ماه
امین نیست و من تا ساعت نه باید سر کار باشم 
(مثل همه ی جمعه هایی که اون هست و من نیستم)



بی حوصله و خسته نشستم پشت میز .
یک نفر در رو باز می کنه و با یک دسته گل میاد تو
خیلی گرم و صمیمی سلام و علیک می کنه 
و من احساس می کنم از مشتری های ثابت ماست
که چهره اش تو ذهنم ذخیره نشده .
می ره و پشت دستگاهش می شینه .
چند دقیقه بعد وقتی که می رفتم 
تاسوال یکی از مشتری ها رو جواب بدم
چشمم به صفحه ی مانیتور اون می افته.
صفحه ی فیس بوکش و اسم اشناش!
ترانه سرای محبوب و من همشیره و شوهر همشیره!!
کسی که  تقریباً با تمام ترانه هاش می تونم بگم خاطره دارم 
و در دوران خبرنگاریم هنوز اونقدر شناخته شده نبود 
که شانس مصاحبه کردن باهاش رو داشته باشم
یا تو کنسرت ها بتونم از نزدیک ببینمش
به روی خودم نمیارم که شناختمش!
دوست دارم ببینم وقتی یکی از کارای خودش رو می شنوه 
چه واکنشی نشون می ده!!
از آلبوم علی لهراسبی یک تراک که شعرش مال اونه رو می ذارم
چهره ی جدیش با یک لبخند عجیب تغییر می کنه
چند دقیقه گذشت 
و حالا اقای صولتی و پرتوی و جناب آقای فاعلی تشریف اوردن
خوش شانس هستیم که اومدن اونا،با رفتن مشتری ِ ترانه سرا همزمان می شه!
(از جهت حفظ آبرو!!)
 توی تهرانی که ما زندگی می کنیم
می شه رفیق دوران دانشگاهت رو با لباس پلیس
تو میدون فردوسی ببینی
یا رفیق سفرهاتُ تو میدون ولیعصر
با دوست ِ سبز ساروی ات رو در پاساژ ونک!
یا مثل عمو ،رفیق ناشناخته ات رو تو جمهوری!!
یا مثل همشیره،شوهرت رو تو میدون رسالت !
یا مثل امین آقا،همکار و رفیقت رو دم بستنی نیشکر !!
و یا شاعر محبوبت رو پشت سیستم ِ محبوب اقای بک-آپ !!
تهران دیگه بزرگ نیست ،چون ما همه به هم نزدیکیم