میام مطب دکترت پیشت. دکتر روموتولوژ تو خیابون امیراباده. کوچه تنگ و باریکی داره
با بدختی پارک میکنم . حسنا از مطب میاد تو ماشین . سردشه ، میگه پتو داری و میگم اره
تعجب میکنه . پتو مسافرتی دو از عقب براش میارم و میکشه روش . تا نوبتش بشه چیپس و ماست
میخوریم. نوبتش میشه و میره. برمیگرده و دکترش گفته باید با متخصص عفونی مشورت کنه.
شتم را در به در میخوریم. سر راه خاک گربه میگیریم و برای دقایقی میریم تو کوچه خیلی خیلی
خلوت!
*
برفرشدیدی شروع به باریدن میکنه. کوچه شکل زمستون بچگیهامون میشه پدر میگه
زود بیا کوچه بسته شده فکر میکنم جو میده ولی واقعا کوچه برفی و لیزه . تو هوای برفی با کوک
همایون سنتورم گل سنگم را میزنم
*
با حسنا میریم خرید. خیابان پرتوی . لوازم بهداشتی میخره و بعدش میریم سمت بام تهران
تو راه میره تو پیج پسری ک عاشقش بود و میفهمه بخشی از خاطراتش رو پاک کرده. میره
تو گالریش و پستهای قبلیش رو مرور میکنه و یک عکس از عکسای دو نفره اش دو استوری میکنه
سر همین بحثمون میشه . عمیقا ناراحتم . سعی میکنه شرایط رو عادی کنه ک نمیشه. در نهایت میریم هات چاکلت میخوریم تو خلوتی همون جاها به هم نزدیک میشیم. سام نمیخوریم میریم خونه . تو خونه برای
سومین بار به هم میچسبیم
*
محمدرضا اومده پایانه. روز کنکور هست و اینترنت قطعه. صبر میکنیم تا وصل شه.
ساعت دوازده وصل میشه و کارا رو جمع میکنیم و بعدش میریم انبار . صولت در حال نماز خوندنه
مهران و سعید و گیگیلی و یاشار هستند. ناهار جوجه رو میزنیم و میریم تو محوطه. کمی اتیش بازی میکنیم
به جا با نژادی مهران رو کخ خیلی حرف میزد رو تو اتاق ول کردیم و اومدیم بیرون . تاریک میشه
هوا و میریم خونه. میرم دنبال حسنا. میریم جگرکی.حسنا پریود شده و درد داره
جمعه کلاس تعطیله تا چهار صبح بیدار میمونم . فرداش میدم قرص و کیف ابگرم برای حسنا مبخرم
میرم خونه اش یکی دوساعتی میمونم . برمیگردم خونه ناهار میخورم و فوتبال میبینم
پرسپولیسرمیبره و ابعد از یک بازی کسل کننده خوشحالم