۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

توئینینگ در نا امیدی ِ بسیار


دوشنبه اس.پیشنهاد می دیم


*دنیای تصویر:در شهر خبری نیست
بعید می دونم این روزا فیلم خوبی تو سینماها پیدا بشه . واقعا پول و زمان هزینه کردن برای این فیلمایی که الان روی پرده هستن ریسکه. پیشنهاد این هفته ی من فیلم داگ ویله .کارگردانش  لارس فونتریه است . فیلم جالبیه،نیکول کیدمن توش عالی بازی کرده، خیلی راحت می تونین این فیلم رو از دی وی دی فروشای کنار خیابونا و درکه و فرحزاد و اینا بخرین.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


*کتاب :به سبک ِ زندگی مجید 
"شما که غریبه نیستید" نوشته ی هوشنگ مرادی کرمانی رو حتما بخونید . نویسنده ی قصه های مجید و مربای شیرین و مهمان مامان ،اینبار شرح زندگی خودش رو با خاطرات کوچیک و فانتزی  از دوران  کودکی تا جوونیش رو می نویسه . خاطره هایی که با خوندنش می فهمیم چقدر شخصیتش به کاراکترهای داستان هاش،خصوصا مجید ِ قصه های مجید،نزدیکه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*موسیقی :در انتظار یراحی!!
آلبوم مهره با صدای هومن سودمند رو برای اهالی دپ و چسناله و سوز و گداز توصیه می کنیم . محسن یگانه،ماهان بهرامخان،محمدرضا چراغعلی فرزاد فرزین و کوشان حداد آهنگسازهاشن،تو یه قطعه اش هم  محسن یگانه یه چس زجّه ای می زنه که خلاصه بد نیست .
و آلبوم  دیگه ای که پیشنهاد می شه کاریست از گروه تاکسیم تریو ،که یه گروه ترک تباره که سه نوازی می کنن و کاراشون فوق العاده جالبه .یه آلبوم هم بیشتر ندارن 
  یه اهنگش رو قبلا گذاشته بودم اینجا،و حالا یه آهنگ دیگه ازش می ذارم،اگه خوشتون اومد حتما دانلود کنین
اینا رو فعلا داشته باشین تا آلبوم یراحی بیاد بیرون
taksim trio-gozum
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 *اینترنت : دل زنده ها
www.delzendeha.blogfa.com  وبلاگ تخصصی موسیقی سنتی که توش کارای فوق العاده خوبی پیدا می شه . اگه اهل موسیقی سنتی باشین واقعا لذت می برین . من خودم شخصا مشتری دائمش هستم. به شمام پیشنهاد می کنم مشتری بشوین .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*شیکم : بخورید تا بگیرد
تو این هوای سرد،فقط چایی توئینینگ است که می چسبد. شش بعد از ظهر،یک فنجان چای توئینینگ به اضافه ی کیک شوکولاتی "اشنا" . امتحانش کنید و ببینید که چه حالی می دهد،در نا امیدی ِ بسیار ِ زمستانی!

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

ما هستیم


*به قول شهرام ،ما هستیم !!
این هفته فک کنم تقریبا هیچ پستی ننوشتیم ،بجز انچه که به مناسبت یکسالگی مون نوشتیم ( که با وجود اینکه هیچی هم نداشت دومین پست پر بیننده ی من شد و به قول عزیزی شد بیوگرافی وبلوگم) و به نظر خودمون بیشتر شبیه عدد پنج تو بازی ِ هپ بود!  برای این ننوشتن تا دلتون بخواد دلیل دارم که به وقتش خدمتتون عرض می کنم و حتما در موردش توضیحات کاافی رو می دم .کلا خواستم بگم  که بدونید که چراغ اینجا و یه روز درمیوناش کما کان روشنه و  همچنان-به قول شهرام همایون(!)- ما هستیم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*شنبه،به وقت صبح
"میثم" ،یکی از بهترین پسرای فامیل ما به حساب می اومد. پسر ِسی و دو - سه ساله ای که فک کنم دو سال از ازدواجش گذشته باشه  .هم تحصیل کرده بود و هم مودب . اهل هیچی هم نبود. نه سیگار کشیدنش رو دیده بودیم ،نه مشروب خوردنش رو. از اون پسرایی بود که بزرگترا هر وقت می خواستن مثال ِ جوون ِ خوب رو بزنن اسمش رو  میاوردن. شنبه ی این هفته ی ما،با خبرتصادف و  فوت میثم شروع شد . پتو رو می کشم رو صورتم و چشامُ می بندم. آخرین دیالوگی که با میثم داشتم چی بود؟؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*برمی گردیم
تو تاریکی ایستادم و دنبال یه ذره نور می گردم که ببینم که تو این چهل و پنج روز چی تو این خراب شده گذشته. بوی نم میاد . تو تاریکی یه دونه از شوکولاتای سپیده رو پیدا می کنم و می خورم . بعد دنبال ظرف سوپی که اینجا جا گذاشته بودم می گردم!خب سالمه. چند دقیقه بعد اوستا اَن کار ِصالحی و بولی میان و برق رو درست می کنن. امین آقا هم میاد. با جَک صندلی بازی می کنه و می گه که چقدر دلش واسه اینجا تنگ شده . هنوز پنج دقیقه از باز شدن در کافی نت نگذشته که مشتری میاد. در ِ اینجا هم مثل در ِ دیگ نذریه،هر وقت باز باشه ملت می ریزن توش!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* شیر!
امین آقا می گفت ،خواهر ِ  اکرامی ،هفته ی پیش تو مترو بوده که دم ایستگاه مصلی،بازدید کننده های نمایشگاه شیر خوارگان حسینی ،سوار مترو شدند. یکی شون که بچه ای هم تو آغوشش بوده،بعد از اینکه نشسته بوده،چادر رو زده بوده کنار ،دکمه ی مانتو رو باز کرده بوده،انداخته بیرون،کرده تو دهن بچه ی نوزاد ِنگون بخت!تو مترو،جلوی شش هزار نفر جمعیت!یاد اون عزیزی می افتم که همیشه می گه :شعور اکتسابی نیست !
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*نمی ترسه!
در مورد میثم حرف می زنیم و عمو مسعود طبق معمول از بالای عینک آلا پلنگیش نگامون می کنه. بلافاصله می گه برای من مردن خیلی چیزه عجیبی نیست!ادم وقتی پنجاه و دوسالش می شه ،همیشه منتظره که ببینه کی مردن میاد سراغش!نصف قرن زندگی کردیم .بسمونه دیگه!تازه زیاد هم هست ! خیلی راحت از مردن حرف می زنه . با خودم فکر می کنم که اگر پدر بزرگم تو چهل سالگی و مادر بزرگم تو چهل و دو سالگی نمرده بودن،باز هم براش پنجاه سال زندگی،زیاد به نظر میومد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*بشمار !!
فک کنم پارسال هم گفتم که   شب یلدا برای ما مناسبت های مختلفی داره .امسال تصمیم گرفتم آخر پاییز،به جای شمردن جوجه ها بشینم و وبلاگ هایی که نویسنده هاشون رو تشویق یه نوشتن کرده بودم رو بخونم . بعضی هاشون تو همون پست اول متوقف شده بودند ،بعضی هاشون همچنان با اقتدار می نویسند. دم ِ همه شون گرم ایولا(ولا شعلهم و این حرفا)
اتفاقی تو یکیشون یه جمله ی جالب پیدا می کنم: یه روز میرسه که به عقب نگاه میکنم و با خودم میگم چه حماقتی کردم که اینهمه خودم ُ آزار دادم .
خوشم اومد،خیلی خوب گفته،اصلا گفته و رفته 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*و اُ ن بانو ما را ،واکسینه کرد!
چهار تا نره غول کنار هم نشستیم،آستینامون بالاست و منتظریم خانومه واکسن رو بزنه!همه چشاشون به صورت نفر اوله که از واکنشش بفهمن چقدر درد داره! ترس که باشه ،سن و سال نمی شناسه!خانومه گوسفند وار واکسن ها رو می زنه.از دست من مثل چی داره خون میاد!پسره با ترس و وحشت میاد می گه دست شما داره خون میاد؟!می گم اره!مثکه ترکش خوردم! سیدتو کشتن!چطور؟؟
می گه اخه دست منم داره خون میاد!!بابام گفته نباید بیاد!!بهش می گم برو از دکتر بپرس که باید بیاد یا نه!می گه : نه دیگه لابد باید حتما بیاد دیگه با خودم می گم اگه من مرده بودم،مردن بعد از واکسن هم براش حکم همین لابد باید حتما رو پیدا می کرد؟؟

۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

یکسالگی ات مبارک


یادش بخیر !یه روز داشتم وبلاگ هومن زندی زاده رو می خوندم 
و از خوندنش لذت می بردم که یوهو زد به سرم و
تصمیم گرفتم یه وبلاگ درست کنم و
توش اتفاق هایی که برام می افته رو بنویسم
اون موقع،هومن حوادث روزانه ی زندگیش رو می نوشت 
و منم سرگرم دسخط بودم ودری  وری هایی که می نوشتم و به دل خودمم نمی نشست
 از اونجا که دلم نمی خواست نوشتن چیزایی که هر روز برام اتفاق می افته
با چیزایی که تو ذهنم بود قاطی بشه یه وبلاگ جدا  درست کردم 
و شروع کردم به نوشتن اتفاق های روزانه ی زندگیم
بر خلاف تصور خودم ،وبلاگم خیلی زود مورد توجه دوستام قرار گرفت .
چون  هیچ وقت فکر نمی کردم این زندگی کوفتی ِ من واسه کسی جالب باشه .
با اینکه بیشتر وقتا تعداد کامنت های نوشته هام  خیلی کم بود 
ولی از واکنش خیلی از دوستام می فهمیدم که شدیدا پیگیر نوشته هامن
و خود به خود مجبور می شدم انرژی بیشتری واسه نوشتن بذارم
 و اون روزا بود که روز نوشته ها هم شد یکی از عادتای زندگی من
همه چیز خوب پیش می رفت،به جز جریان زندگی ی من
که روز به روز بد تر می شد
اتفاقاتی می افتاد که نوشتنش می تونست جَو زندگی 
بعضی از دوستای دور و نزدیکم رو به هم بزنه
گاهی وقتا سوء تفاهم پیش میومد،گاهی وقتا رفع سوء تفاهم می شد 
گاهی وقتا هم مجبور بودم به سوالایی مثل  :"این خانوم سین کیه؟"،"با کی دعوات شده بود؟؟" یا "اونجا نوشته بودی فلان،منظورت چی بود؟؟"جواب بدم .
کم کم داشت همه چیز خراب و خرابتر می شد که تصمیم گرفتم زندگیم رو از فاصله ی دور تری بنویسم . و وقتی دیدم همه چیز داره از دستم  خارج می شه،به پیشنهاد بزرگی ،نوشتن اتفاقای روزانه ام رو برای همیشه  قطع کردم . 
چند روز اولش خیلی حس خوبی نداشتم اما 
با گذشت زمان فهمیدم  که این تصمیم ،بهترین تصمیم زندگیم بوده!
چون دیگه مجبور نبودم خیلی چیزا رو بنویسم !
تو روزهایی  که فلان آقا، نونش رو زد تو خامه عسل ِ سفره ی ما 
و پشت سرمون دنیای  فحش و بد و بی راه می داد و
 صداش از دور به گوشمون می رسید
یا فلان خانوم ،برای تحریک ِ دوس پسرش که از ما بدش میومد 
الکی با ما صمیمیت می کرد و هر وقت به هدفش می رسد تو دنیای  خودش گم می شد!
یا تو روزایی که فلان رفیق ِ نا رفیق، ئی-میل توهین امیز  می زد و فرداش
اس ام اس عذر خواهی می فرستاد و می گفت ببخشید!مجبور بودم!!
تو روزایی که فلان خانوم ِ رفیق رو با فضاحت کامل از کافی نت بیرون کردم!
و هر شب به خاطرش عذاب وجدان می گرفتم!!
حتی تو روزایی که وجدانم رو تو دو راهی ِ خاطرات ولیعصر به بالا
و فاطمی به پایین خاموش کرده بودم و گذاشته بودم رو طاقچه!!
خوش حال بودم که دیگه مجبور  نیستم اینا رو هم به عرض رفقا برسونم
خلاصه...گذشت تا زمانی که قرار شد ،برای هر روز زوج یک پست داشته باشیم
و این تصمیم رو جسته ،گریخته رعایت کردیم
و امروز ،وبلاگ کوچیک و پر عیب و ایراد من 
با خواننده های روشن و خاموش ِمهربونش یکساله شده!
 وبلاگی که بیش از همیشه و همه جا دوستش می دارم!
دوست دارم سال دیگه،همین موقع و همینجا،بهتر از همیشه نوشته باشم ِش!
تولدش از پشت همی شیشه ی عینک کثیف،مبارک!


۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

در هفته ای که گذشت


شمبه
آسمون مثل چند روز قبل خاکستریه،خبری از بارون نیست،آلودگی بیداد می کنه.یواش یواش ،داریم به آسمون خاکستری هم  عادت می کنیم.مثل باقی چیزایی که تو جاهای دیگه این زمین ِگردالی!شکل متفاوتی با اینجا داره! شاید دیر نباشه،روزی که بچه های اینجای زمین،خاکستری رو "ابی آسمانی" بشناسن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکشمبه 
صدای یکی از این جوجه روضه خونا تو گوشمون بود. داشت تعریف می کرد که یکی از همین ماشینایی که نقش و نگار ِ یا حسین مظلوم و اینا رو شیشه ی ماشینش کشیده بود  کشیده،بهش تیکه انداخته بود ،یاد صولتی افتادم که  می گفت اینایی که پشت ماشینشون از اینا می نویسن،پفیوزتر از بقیه ان .از هم که جدا می شیم،با انگشتم روزای هفته رو می شمرم ،از این دوشنبه،تا شنبه ی هفته ی بعد. با خودم می گم نه می تونی،نه می تونم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوشمبه 
هنوز دارم فکر می کنم که چطور به کتاب انیس اخر همین هفته می آید مجوز دادن . بعضی وقتا می شینم و شعراش رو بلند بلند می خونم و یه صدایی از چند متر اون ور ترم می گه : به به!!گاهی وقتا شعراش کم و بیش تکونم می ده. وقتی تو شعر "فقط یکبار اتفاق می افتد" ،از سنگ به سنگ ِ خاوران  و گلهای سرخ و ستارگان بی سر می گه،وقتی تو" بی زمان تر از زن " می خونم  :حیرت نکن انیس!بیست و هفت سال چشم به راه کی ماندن سنگ را هم قدمگاه گریه خواهد کرد...وقتی که دست برنداشتن از این دوست داشتن بی پیر حرف می زنه و امیدوار می گه:انیس اخر همین هفته می اید،نا خواسته بغض می کنم 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سه شمبه 
هنوز باورش نمیشه،تابستون امسال خونه ی خاله اش بود و حالا چند ماه گذشته و اسم خاله اش  روباید  روی سنگ یکی از قبر های بهشت زهرا  ببینه!مصرانه تا کید می کنه که آدم باید هفته ای یکبار بره  بهشت زهرا!نباید یادش بره که قراره آخر سر ِ این زندگی سر از کجا در بیاره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چهارشمبه 
صولتی، مجید، سیاوش ،امین اقا،منصور و باقیا با تمام وجود دارند حلیم هم می زنن .امین آقا می فرمان:نیت اول همه ی رفقا،باز شدن کافی نته!امین اقا جوری هم می زنه که ادم منتظره سر و کله ی بولی همون جاها پیدا شه. به شوخی می گم،اگه ساعت سه نصف شب هم در دیگ رو بردارین ملت میان!عمو مسعود وقتی هفت صبح جمعیت پشت در رو دید گفت :من فک کردم شوخی می کنی!واقعا از هر وقت که در رو واکنی ملت میان!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پنجشمبه
تسبیح مشکی ش رو دستش گرفته و فحش می ده و طبق معمول به شیخک که می رسه می گه :  لا اله الا الله!!بهش می گم از عاشورا و محرم ،فقط امام حسین  ابوالفضلش رو می  شناسن!هفتاد و دو تن یار امام حسین فقط یک عدد شدن!از بسکه این روضه خونا به داستان غم انگیز ساختن علاقمندند .یه فحش می ده و می گه آره!در حالی که همه ی دلخوشی امام حسین به همین یارهاش بوده !اصلا نگاشون که می کرده،حال می کرده!بهشون می گفته دمتون گرم  و اینا. به شمع های روشن کنار خیابون نگاه می کنم.اینایی که شمع ها رو روشن کردن،چن تا از یارای امام حسین رو می شناسن؟؟
به جای گاری،اشتباهی می گم کفی!شروع می کنه به فحش دادن،به شیخک تسبیح 
می رسه و می گه....!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمعه!(با اندکی تعجیل!)
از طرف مدرسه ی پسر دایی ،دایی رو خواسته بودن .پسر داییم تو برگه ی امتحانیش اسم معلمش که علاقبند بوده رو عوضی نوشته الاغ بند!معلمش گفته من از اینکه اسمم رو اینجوری نوشته شاکی نیستم ،از این که غلط های املائیش ،از غلط های امتحانیش بیشتره شاکی ام !!داشتن غلط املایی،اونم از نسلی که کلا از مطالعه متنفره،فک نمی کنم خیلی عجیب به نظر بیاد

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

گاو



به مناسبت ماه محرم
هیئت دم خونه ی ما زحمت کشیده و یک عدد "گاو"
از نوع با عظمت،بسته توی کوچه بالایی خونه ی ما
چهار تا سُم ِش  به زمین ،دو تا شاخش به هوا
احتمالا دوستان فقصد دارند تا پس از مراسم عزا داری
این گاو پر ابهت رو جلوی پای مردم سر ببرند 
طبیعتا گاو مذکور در این مدتی که در قید حیات هستند 
و در کنار کوچه جلوس فرمودند
به امور فرهنگی و  هنری و تاسیساتی نمی پردازند
اختمالا به چرا مشغول می شن و تاپاله و پشگل تولید می کنند
از اونجا تو کوچه توالت تعبیه نشده مجبورند فضایل(!) خودشون رو
تو کوچه پیاده بفرمایند . پس فردا هم که ایشالا سرشون بره زیر گیوتین
طبیعتا خون مبارکشون کف همین کوچه خواهد ریخت
از لطف خدا،بارون هم که دیگه نمیاد(حتی پنجنبه ها)
شهرداری هم که یه آب تو کوچه نخواهد گرفت و این خون 
به همراه کلی درد و مرض به اضافه آلودگی ناشی از فضولات
و همینطور آلودگی هوا و....!
و من واقعا نمی دونم،اگه کشتن گاو و گوسفند کنار خیابون از نظر انسانی
و بهداشتی کار درستی بوده،پس کشتار گاه رو واسه چی احداث کردن؟

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

برگرد به خودت!


فکر می کنم جدی ترین تحول زندگی من از شبی شروع شد
که توماشین جناب اقای  صولتی نشسته بودیم و بستنی می خوردیم
داشتیم در مورد دوستای الکی ِدورمون حرف می زدیم
همون شبی که تصمیم گرفته بودم
دور یه تعداد زیادی از دوستای سابقاً نزدیکمُ خط بکشم !
چیزی که از چن ماه قبلش امین اقا بهم پیشنهاد می کرد!
و حالا به قانونای زندگی من شبیه تر شده بود!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به اعتقاد بنده قانون داشتن در زندگی ، بسیار بسیار چیز خوبیه
و هیچ چیز به اندازه ی اون نمی تونه تو زندگی آدم تاثیر داشته باشه
البته به شرطی که احمقانه نباشه!
اما چیزی که به نظرم از خود قانون مهم تره،عمل کردن به اونه
اصولا همه ی ماها،وقتی از قانون های زندگیون حرف می زنیم
واسه خودمون یه پا مدینه ی فاضله ایم ولی تو عمل 
خیلی وقتا ،هیچ کدومشون رو رعایت نمی کنیم
راه دور هم نمی رم!نمونه ی نزدیکش،خودم!
وقتی می بینی نمی تونی به قانونت عمل کنی،قانون رو عوض نکن
خودت رو عوض کن!ما امتحان کردیم و شد!
سخته،گاهی درد هم داره، ولی شدنیه

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

کوچیکانه


یه صدای مهربون از اونور خط می گه :
نیستی،کم پیدایی،زنگ نمی زنی،حالی نمی پرسی
اصلا منو یادت هست؟؟
براش توضیح می دم که خیلی وقته کافی نت نمی رم
خیلی وقته زیاد سمت اینترنت نمی رم 
اینکه عموم سر پنجاه سالگی زن و بچه رو ول کرده
اومده ایران و می خواد بمونه و داریم براش به قول خودش
"جاهاز"!!و خونه و ماشین جور می کنیم
ازش می پرسم :شما چه خبر؟؟تز دنیای مجازی چه خبر؟؟
یه ساعت توضیح می ده که فلانی برگشته فیس بوک
فلانی با فلانی دوست شده 
اون یکی با این یکی دعواش شده
این یکی با اون یکی آشتی کرده
......!!!
حرفاشُ ادامه می ده و واسه من یه سری خاطره
از یه جاهای دور زنده می شه!!
با ودم می گم ملت چه حوصله ای دارند به خدا!
بعد بیشتر فکر می کنم  می بینم خیلی از این اتفاقا 
چیزایی بودند که روزگاری نگرانشون بودم 
و حالا که روز به روز دارم دور تر می شم 
کوچیک تر از قبل  به نظرم می رسن
جالبه که از هرچیز هر چقدر فاصله بگیری
به همون اندازه برات کوچیک و بی ارزش می شه

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

نسخه!


میگفت :مرتیکه ی دیوث!!به من چه که خونه گیرت نمیاد!
از قوچان پاشده اومده تهران...حالا می گه ندارم جا اجاره کنم
بره بیرون تهران...بره یه شهر دیگه ..بره تو همون داهاتشون یه جا بگیره
داشتم فکر می کردم که اگه خودش،یه روزی از پس مخارج زندگیش تو تهران بر نیاد
میره بیرون تهران،یه شهر دیگه،داهات خودشون؟؟
جالبه که بیشتر مردم،جایی که ضرری تهدیدشون نمی کنه
برای دیگران خوب نسخه می پیچند!

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

انیس ِ سیاسی


از قدیم گفتن دوشنبه اس و پیشنهادهاش
* دنیای تصویر : من و تو
برای اونایی که لحظاتشون رو کنار تلویزیون و کانال های ماهواره ای می گذرونند،،شبکه ی تلویزیونی من و تو یک اتفاق خیلی خوب به حساب میاد. شبکه ای که اخیرا راه افتاده و انصافا کیفیت برنامه هاش نسبت بقیه ی شبکه های فارسی زبان(منهای شبکه های خبری مثل بی بی سی خبیث که حسابشون کلا جداست)  بهتره و واقعا به نظر من این شبکه یک نعمت واسه بیننده های تلویزیونیه.یادمون نرفته که روزگاری بهترین برنامه ی فارسی ماهواره،جواد بازی های شبخیز و قاسم گلی و لوس بازی های امیر قاسمی با سایر شورکاش بود و حالا در روزگاری که رسانه ی ملی ما سریال هایی مثل خوش نشین ها که تماشای یک دقیقه اش هم زجر اوره رو تحویل بیننده هاش می دهفتماشای برنامه ای مث آکادمی گوگوش می تونه واسه تلویزیونی ها جذاب باشه .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*مکان:هیج جا
پنجره رو واکن!!هوا رو ببین؟؟سرب داره تو آسمون پرواز می کنه!هیچ مکان تفریحی ئی رو توصیه نمی کنیم!بشینین تو خونه کتاب بخونین ،جدول حل کنین،با بچه هاتون بازی کنین،با زنتون کشتی بگیرین،چمیدونم،این همه تفریح سالم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موسیقی :پسر کو ندارد نشان از پدر
علیرضا قمیشی که گفته می شه پسر سیاوش قمیشیه ،بعد از سه، چهار سال انتظار بالاخره البومش رو داد بیرون . آهنگسازش سیروان خسرویه،شعراش هم که کار ترانه مکرمه ،تهیه کننده اش هم که اقایون اسفندیاری هستن که معمولا سراغ کارهای معمولی نمی رن!دوست خوبمون طاهره گفت این هفته این آلبوم روپیشنهاد بده،امیر صادقی گفت نه من گوش دادم خوب نیست این کار رو نکن ملت ناسزا می دنففلذا هرکی بدش اومد ناسزاش رو به تهیه کننده ی کار بده،هر کی هم خوشش اومد که ،خب!!(دوست داشت ناسزاشُ به امیر بده!!)برخلاف پدرش که مدتهاست از داشتن مو محرومه،این اقا کلی مو داره و برای اولین باره که ما داریم یک قمیشی با گیسوان پریشان مشاهده می کنیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*کتاب: انیس با طعم سیاست
خیلی وقت پیش از مارال ایمانی تبار عزیز پرسیدم کتاب"هزار خورشید تابان " رو خوندی؟؟گفت یه ذره اش رو خوندمفاعصابم به هم ریخت دیگه ادامه اش ندادم . وقتی که کتاب رو خوندم تو همون سی -چهل صفحه اول ،تو دلم حرف مارال رو لایک زدم!!وقتی کتاب رو تموم کردم گفتم اگه مارال تا اخر کتاب رو می خوند چی می گفت!!پیشنهاد این هفته مون کتاب هزار خورشید تابان نوشته خالد حسینی ،خالق کتاب باد بادک بازه . خواستین بخرین حواستون باشه عوضی نگین هزاران خورشید تابان(کاملیا فروغی،از همین جا سلام!)ممکنه به شما بخندن
انیس اخر همین هفته می اید،آخرین مجموعه شعر سید علی صالحی رو هر جوری نگاش کنی بوی سیاست می ده. یکی از بهترین مجموعه شعر هاییه که تا حالا خوندمش اینم به علاقمندان به شعر پیشنهاد می کنم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* شکم : چایی به سبک مایکل اوون
یک استکان آب جوش،یک عدد چایی تب -بگ (توئینینگ اصل باشد بهتر است ) شیر داغ ،عسل و شکر !به ترتیب اینا رو با هم قاطی بکنید و یک چایی انگلیسی در هوای سرد بنوشید . من و اقا مجید خوردیم و کلی حال کردیم.فراموش نکنید که چای در غرو ب جمعه روی میز سرد می شود!زود بخورید تا از دهن نیفتد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینرنت: عاجز هستیم 
والا ما دایال اپ هستیم!همین اپ کردن یک روز در میون مون رو هم به زور می ریم ،وقت مکاشفه ی جدید رو نداریم . دعا کنید سرعت دار شیم،بتونیم سایت های بلورین معرفی بکنیم.

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

قناعت


همین که می گی :چایی ساز؟نه ندارم ولی قوری که دارم یعنی قناعت
یعنی رضایت از شرایط فعلی 
یعنی عدم تمایل به حرکت رو به جلو 
یعنی تا همین جاش هم خوب اومدیم
یعنی مهم این نیست که نبردیم ،مهم اینه که زودتر نباختیم!
اینجورآدما همیشه خوشحالن
چون تو دنیاشون همیشه ادم هایی هستن که وضعشون از اونا بدتره
احمقانه ترین فکر دنیا،تصور پرواز کنار اونلاست!
تا زمانی که از توانایی راه رفتنشون خوشحالن،محاله به پرواز فکر کنن!

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

همه چیز عادی ست!

شاید برای" امید "و "ایمان "که تا به حال تو پایتخت کشورشون  قدم نزده بودند
تماشای تف کردن یک شهروند(!)اونم تو  پیاده رو 
به اندازه ای عجیب بود که چشماشون چارتا بشه و با تعجب بگن:
علی این اقا تو خیابون تف کرد!
و وقتی که دیدن من جوابی واسه حرفشون ندارم بپرسن:
اینجا تو خیابون تف می کنن؟؟

ایمان جان،امشب کجا بود که ببینه گاهی 
رو شیشه عقب ماشین آدم هم تف می کنند!خیابون که جای خوبشه
خب شما هم اگه بودین مثل من در مقابل چیزی که دیگه دیدنش عادی شده 
حرفی نمی زدین!تازه خوشحال هم می شدین که طرف وسط خیابون 
کار دیگه ای نکرده!!
 فکر می کنم که طبیعی باشه که تکرار تماشای یک صحنه بد هم
به مرور زمان برات عادی بشه
مثلا همین قضیه چراغ قرمز که به قول عزیزی
همیشه راننده ها رو سرگرم بازی ِانگشت با سوراخ دماغ می کنه
صحنه ای که واسم عادی شده.تا چراغ قرمز می شه 
می گردم ببینم اولین انگشت رو کی تو دماغش می کنه !
چراغ اول رو کی روشن می کنه!
یا خیلی اتفاقای دیگه!که حال گفتنش رو ندارم.
کافیه دقیق تر نگاه کنی
تا یکی یکی شون رو پیدا کنی
اتفاق های خوب،بد یا زشتی که تکرار می شن و حالا برامون عادی هستن

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

ما خرافاتی ها!!



به سلامتی ِ بد بیاری هام، پهنای سیبیل را
  بر پهنه ی لب می گسترانم(به به)!!
کتم رو می پوشم و  می رم به دیدن دوستام
صولتی می گه شما دوتا (من و امین اقا) 
تو این دو هفته تعطیلی تون الحمدالله هیچ قراری رو نه نمی گین!
نزدیکای خیابون جنت اباد ،یه جاهایی ،نزدیک سمرقند
یه خانومه رو می بینم و کُپ می کنم.پاهام می چسبه به زمین 
این خانومه رو چند شب پیش تو خواب دیده بودم . 
زور می زنم که یادم بیاد که توی خوابی که دیدم
این خانومه کی بود و چیکار می کرد.
چیزی یادم نمیاد .چند ثانیه بعد خانومه تو جمعیت گم می شه
و من ذهن من به سمت دوستام  می ره 
و تاخیری که حالا داره لحظه به لحظه بیشتر می شه و فقط
راننده ی پیری که با سرعت پنج کیلومتر در قرن رانندگی می کرد 
می تونه این تاخیر رو توجیه کنه 
و نا خواسته اون زن رو فراموش می کنم
حتی یادم می ره اینو برای دوستام تعریف کنم
می دونم که تعجب نمی کنین !چون اتفاق عجیبی نیفتاده!!
یه ادم خرافاتی ،که برای خوش شانسی سیبیل می ذاره
یه نفر رو اول تو خواب  و بعد تو واقعیت دیده !!

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

بربگشتیم

پُک اخرش رو به سیگارش زد
ته سیگار رو دستش گرفت و نگاش کرد
یه نگاه به تن لخت گربه ای که روی پیاده رو بود
بدون اینکه خاموشش کنه پرتش کرد
دقیقا رو تن گربه ای که تو پیاده رو واسه خودش لم داده بود
گربه هه جیغ کشید و فرار کرد
زورش به گربه هه می رسید
وای به روزی که زورش به ادما هم برسه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موزیک ِ توی دیمبیل دونی پیشنهاد می شه ،توش از این سازا داره
از این خرطومای استرالیایی!اینم لینکش
derlin ne
.
مرسی از عمو مجید و شرکت خواهرش اینا،
که دایال اپ روزگار رو واسمون فراهم کردن
که دوباره بتونیم بنویسیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

ما می رویم...


این وبلاگ و چند وبلاگ دیگه ای که نویسنده شون هستم و خبر ندارین
رو به "اِن "دلیل موجه (به قول عمو)تعطیل می کنم
اینجوری نگام نکنین !!یادم نرفته که روزای زوج رو باید بنویسم
قبل از همه به خودم قول داده بودم که روزای زوج بنویسم!
اما در کمال ناباوری
کافی نت مون دوباره پلمب شد و دستمون از عالم اینترنت کوتاه شد 
دوست نداشتم در موردش چیزی بگم 
اما حیف بود شادی رو از عده ای دریغ کنم!!
خوش باشین جوونا!!
اینقدر کتاب نخونده دارم که واسه خوندشون حق انتخاب دارم!!
کلی هم فیلم ندیده دارم...همونایی که پارسال از لک لک پیچوندم!!
کلی رفیق که بهشون قرار ،بدهکارم!!
جای اینکه با دایال آپ خودم رو شکنجه کنم 
با اینا این چند روز رو سر خواهم کرد 

۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

قبل از خواب


بعضی شب ها ،قبل از اینکه بخوابی 
دوست داری که فکرت رو از اتفاقای روز خالی کنی
اگه قرار باشه که شب ها هم مثل روزها باشی
که دیگه فرقی بین شب و روزت نمی مونه!
ما اصطلاحا به این کار می گیم فناوری جیش مغزی!
بهش می گم بهتره امشب یه تخلیه ی فکری بکنی
حالا که همه چی تموم شده و نمی تونی چیزی رو عوض کنی
بهتره فکرت رو از اتفاقی امروز خالی کنی 
جوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده!
می گه:باشه ولی به شرطی که قول بدی فردا هم هیچ اتفاقی نیفته!!
جالبه! که خیلی از ماها هستیم 
که همه ی لحظه هامون رو 
تو پشیمونی از گذشته و نگرانی از اینده قربانی می کنیم

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

پیشنهاد این هفته :سوت زدن در تاریکی!

دوشنبه،پیشنهاد
*سینما:ستاره های دیجیتالی!
فکر می کنم در روزگاری که فیلم هایی مثل شکلات داغ رو پرده ی سینما هستن،شما هم مثل من به تماشای فیلم در منزل تمایل بیشتری داشته باشید . سی مونه،فیلم پیشنهادی این هفته ی منه ،فیلمی که خیلی وقت پیش ها دیدم و هنوزم از دیدنش لذت می برم .کارگردانی فیلم رو اندرو نیکل کرده و الپاچینو بازیگر نقش اولشه .

*شیکم: رفیق روزهای سرد!
به نظر میاد  که دیگه اون دوست عزیزی که نصف شب، وسط کویر با رکابی قدم می زد هم الان با من هم عقیده است که هوا سرده!!
نوشابه های ویتامین -سی،رانی پرتقال ،شلغم ،چیزای فوق العاده ای هستن برای جلو گیری از سرما خوردگی. بخورید،بیاشامید،اصراف کنید که سرما خوردگی در کمین است .

*موسیقی : 
برای سنتی بازها یه پیشنهاد خوب دارم . آلبوم جدید سپیده رئیس السادات و گروه مشتاق. کاری که تو فرانسه منتشر شده و الان روی چن تا از سایت های ایرانی قابل دسترسیه .آهنگساز این البوم  آقای رضا قاسمی ،همون نویسنده ی معروفه وخواننده ی آلبوم هم سپیده رئیس السادات ِ که دیگه همه می شناسنش .همون خانوم جوان سبز پوشی که  چند وقت پیش  قطعه ی "سرو ازاد" ِ مشکاتیان  رو  با سه تار زد و خوند و ویدئوش رو تو جاهای مختلف پخش کردند . 
اگه موسیقی عربی هم گوش می کنین آلبوم راقب علامه (که هیچ نسبتی با نیما علامه نداره) رو گوش بدین .چن تا تراک خوب داره.
گروه هفت هم یازده و دوازده ابان تو اریکه ایرانیان کنسرت دارند. اگه بیلیت گیرتون اومد و رفتین ،جای ما رو هم خالی کنین

*اینترنت: چقدر یه وبلاگ می تونه خوب باشه!!
http://kamalifamily.blogfa.com/
من هیچی نمی گم!!خودتون بخونین و ببینین چقدر یه وبلاگ می تونه خوب باشه

*کتاب:مترجمان ِ بد سلیقه
الیس ،اثر یودیت هرمان رو خوندم.کتاب فوق العاده ای  که فقط مترجمش می تونست از کیفیتش کم کنه . ترجمه ای که بیشتر آدم رو یاد گوگل ترانس لیت می ندازه . 
چند وقت پیش ها با مجید  یاد شازده احتجاب هوشنگ گلشیری کردیم ،احتمالا این هفته به یاد ایوم قدیم یه نگاهی بهش بندازیم .شمام اگه نخوندین حتما بخرید و بخونید
یه پیشنهاد جمع و جور هم برای اهالی شعر: سوت زدن در تاریکی ،نوشته ی شهاب مقربین 

۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

هیچ کاریش نمی شه کرد


توی چادر دراز کشیدم و صدای بارون رو گوش می کنم
و در همین حال به سقف چادر خیره شده ام که داره آب می ده
و آبش می ریزه کف زمین
نه واسه سقف چادر می تونم کاری بکنم
نه می تونم جلو باریدن بارون رو بگیرم
خب !!
گاهی وقتا تو زندگی
نه می تونی جلوی اتفاقای بد رو بگیری
نه می تونی واسش راه حل پیدا کنی
چند دقیقه بعد بارون بند اومد
لباسم رو برداشتم و باهاش کف چادر رو خشک کردم
حالا یه خورده وضعیت بهتر شده
چه رفیق خوبیه،همین گذر زمان!!

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

گارسیا...!!!


دوشنبه اس می باس پیشنهاد بدیم 

*سینما:سن پطرز بورگ به سبک داوینچی کد!
سن پطرز بورگ رو حتما ببینین. هم به خاطر بازی خوبِ محسن تنابنده هم فیلم نامه پیمان قاسم خانی و هم کارگردانی بهروز افخمی 
به نظرم در دوران سینمایی "اخراجی ها " و "پوپک و مش ماشالا" این فیلم واقعا نعمته و تماشای اونو نباید از دست داد.

*موسیقی : حسِ بی حسی!
چسناله بازه ها ،آلبوم مستقل پیام صالحی خواننده گروه اریان رو می تونن گوش کنن،اهگسازش حمید عسکریه و طبیعتا کاری که اهنگسازش اونه،هفت -هشت تا اهنگ شبیه به هم با سوز و گداز و ناله و فغان و اینا توش داره و یه اهنگ دامبیلی ،از اینا یی که انگار گفتن یه تکست رو با سرعت تمام و با ریتم بخون!(تراک دوی آلبوم)
به خارجی بازها ،البوم جدید تیلر سوئیفت( که حکم ناموس داداش رفیقمون رو داره)  پیشنهاد می کنیم
سنتی بازها هم که قطعا این روزا سرگرم تصانیف قدیمی مرضیه خدا بیامرز هستن و نمی شه چیزی بهشون پیشنهاد کرد!

*اینترنت: همنوایی  شبانه با ارکستر چوب ها!!
رضا قاسمی و کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوبها واسه اهل کتاب خیلی غریبه نیستن . نویسنده و کتابی که بی نهایت می شه دوستشون داشت 
http://ghassemireza.blogspot.com
وبلاگ آقای قاسمیه که مرتب اپ دیت می شه و 
http://www.rezaghassemi.com/
سایتشه که روی اونم مطالب و چیزای جالبی رو می تونین ببینین و بخونین

*شیکم :تیک تک !!
ترکیب خوشمزه چایی توئینینگ (امین آقا!!) و شکلات کیت -کت (به قول پروشات مون :تیک -تک!) 
به نظر من هیچ چیزی لذت بخش تر از این واسه اهل چایی نمی تونه باشه. 

*کتاب : هاینرش بُل به یاد آقای  بُلی!
نان ان سالها، اثر آقای هاینرش بل رو بهتون پیشنهاد می کنم .کتابی که  مثل بقیه کارای بل خوندنیه
هفته پیش چن تا شعر از نزار قبانی ،شاعر سوری خوندم که واقعا به دلم نشست. کتاب باران یعنی تو بر می گردی رو پیشنهاد می کنم بخونین،با ترجمه ی یغما گلرویی اش موافق نیستم ولی چن تا از شعرای این کتاب رو دوست دارم

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

تغییر


تغییر رفتار بعضی از آدما تو زندگی
دقیقا مثل یک کبریت به انبار پنبه می مونه
آتش می زنه به هرچه که بود و نبود و هست!
گاهی وقتا ما با تماشای رفتار دیگران ،تو دلمون ازشون بت می سازیم
کافیه که اون رفتار مورد علاقه ی ما در جهت بر عکس عمل کنه
تا تبر به کمر بت هایی که ساختیم بکوبیم 
مثل همین ماجرای یکی دو سال پیش افشین قطبی 
و رفتاری که  تو ایران ازش به عنوان ادبیات جدید یاد می کردند
رفتاری که ازش خوشمون اومد و باعث شد بت قطبی رو بسازیم 
و اولین مصاحبه با لحن بِد چاله میدونی - امریکائیش بود که اونو از چشممون انداخت
یا مثلا یکی از رفقای خوبمون که مردم داریش رو  واسه همه مثال می زدم 
و فرهنگ مدارایی که داشت و با هیچ بنی بشر در نمی افتاد
و حالا این روزها به پر و پای همه می پیچه و تو مسیر تنهایی حرکت می کنه
بگذریم.اگر تقصیری هم با شه ،به گردن اونا نیست
شاید ما رفتار اونا رو عوض کردیم ،شاید اشتباه های ماست
که از فرشته ها هم ابلیس خلق می کنه

۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

درد


هر روز صبح،وقتی که میام سر کار،چن تا سکه یا اسکناس
می ندازم تو قلک سفالیِ سبز رو پیشخونِ مَسند
نمی دونم چرا ولی شدیدا روی این جمله که :
"سرطان به جز درد هزینه هم دارد " ضعف دارم
وقتی جایی می خونم،یا می شنومش،به هم می ریزم . 
شاید عمو مسعود هم تحت تاثیر همین قرار گرفت
و یدونه از اینا رو با خودش برد بلاد کفر !!
شاید مشتری هایی که سر صد تومن-دیویست تومن پول اینترنت شون
دعوا می کنن هم روزی اینو جایی شنیدن،که بقیه پولشون رو می ندازن اون تو!
با آقا ی صولت ،تو محوطه بازارچه ی خیریه ایستادیم . 
رو به روی  ساختمون بیمارستان . چند قدم جلو ترمون 
یک بادکنک بزرگ که روش بچه های توی بیمارستان 
ارزوهاشون رو نوشتن !
سه میلیون و پونصد هزار تومن پول جمع شده
تا این بادکنک با آرزوهای بچه ها به آسمون بره 
جمعیتی که تو محوطه ایستادن ،دستاشون بالاست و برای بچه هایی که 
از پشت پنجره تو حیاط رو نگاه می کنن ،دست تکون می دن 
بادکنک با آرزوهای بچه ها بالا میره،
حالا بچه های توی بیمارستان برای ما  دست تکون می دن
صدای جیغ و دست مردم از همه طرف شنیده می شه 
یکی -دو نفر هم  پشت سر من دارن اشک می ریزن 
 یه عده هم مثل ما چشمشون بین بادکنک و اونایی که پشت شیشه
پایین رو نگاه می کنن می چرخه 
به بادکنک،بچه ها و ادم های اطرافم نگاه می کنم
به ادم هایی که همه شون به نوعی معنی  "درد" رو می فهمن  
که اگه نمی فهمیدن،حتما اینجا نبودن 
چه قدر خوبه که گاهی ،امید رو -حتی به کسانی که نمی شناسیم-هدیه کنیم

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

نظر


اختلاف نظر یعنی همین که من می گم :حالم خیلی خوبه!اصلا سابقه نداشته تو پاییز اینقدر خوب باشم!!
و دیگران می گن: ما که چیزی ندیدیم!حتی گاهی وقتا به نظر میاد که خیلی حالت بده!
آخه کی وقتی حالش خوبه داریوش گوش می ده؟؟!"
اختلاف نظر یعنی اینکه وقتی می پرسی فلانی چه جور ادمیه ؟؟بگن عالی...مهربون دوس داشتنی
یا بگن اوه اوه!خیلی عوضیه !مواظب باش !دور و ورش نرو!!
اختلاف نظر یعنی اختلاف بین "خوش به حالت چقدر خونسردی" و "اه!چقدر خونسردی!!"
اختلاف نظر یعنی دوست داشتن و نداشتن ِ یک جریان،یک اتفاق یا یک مسئله!
اختلاف نظر یعنی الا کلنگ!یکی بالا و یکی پایین
فکر می کنم پشت هر نظری بیشتر از اینکه منطق باشه،احساس وجود داره!

۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

پیشنهاد های سگی!!






دوشنبه،پیشنهاد و دیگر هیچ :
*سینمایی :دنیای قشنگ بچه ها
دو سه تا فیلم جدید سینما ها گذاشتن که یکی دوتاشون وسوسه کننده ان،با این حال پیشنهاد این دوشنبه من،کارتون مری و مکسه که واقعا کارتون قشنگیه. درسته که الان این کارتون جزو قدیمی ها به حساب میاد ولی خب من چون تازه دیدمش تو این پست جزو پیشنهاد هام قرارش می دم .


 موسیقی : به یاد رفیق جینگ ِ اندی!
می خواین بگین یارو جواده،خزه،شاده ، فلانه،اینجوریه،اونجوریه ...اصلا مهم نیست!پیشنهاد این هفته ی ما آلبوم جدید کورس با نام افسانه اس! من بچه که بودم بسیار بسیار به اندی و کورس و بخصوص کورس علاقه داشتم و الان که صداشُ تو البوم جدیدش می شنوم ،احساس می کنم که به اندازه بزرگ شدن من پیر شده!به خاطر احساس نوستالژیکم به شخص کورس البوم جدیدش رو پیشنهاد می کنم. 
*کتاب : سال های سگی
حتما می دونین که آقای ماریو بارگاس یوسا ،امسال جایزه ی نوبل ادبیات رو برد . این هفته کتاب "زندگی سگی" ایشون رو پیشنهاد می کنیم،با ترجمه احمد گلشیری که  کتاب خوبیه و گلشیری هم خوب  ترجمه اش کرده . البته من نمی دونم این اسم سال های سگی رو از کجاشون دراوردند،چون هیچ جای دنیا این کتاب رو با نامی به این معنی ترجمه نکردند  و اینم از این کاراییه که فقط تو ایران می کنن .قیمت این کتاب تو چاپ آخرش حدود شش هزارتومن بود که فک می کنم با توجه به این که نویسنده اش نوبل گرفته ،ناشر محترم(یادم نیست نشر نگاه بود یا چشمه) بزودی این کتاب رو تو قطعی جدید و با قیمت جدید وارد بازار نشر بکنه. پس تا گرون تر نشده بخرین
*شکم :بخورید،بیاشامید،اصراف هم کردید که چه بهتر!
پنجشنبه و جمعه این هفته موسسه ی خیریه رعد ،واقع در خیابان هرمزان ،بازارچه خیریه داره و شما می تونید با خوردنتون در یک امر خیر شرکت کنید . شاید تنها جایی باشه که می شه بخوریم بیاشامیم ،اصراف هم بکنیم و عذاب وجدان نگیریم 
*اینترنت: دشمن ویروس ها
www.iransetup.com
بهترین سایت واسه انتی ویروس ها. سایتی که هم نرم افزار،هم کرک و هم آپ دیت انتی ویروس های مورد علاقه تون رو می تونین توش دانلود کنین

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

روز جهانی گاراژ داری مبارک

 (نمایی از آقا گری در شبی که بخاطر سورپرایز کردنش مجبور شدم به اندازه ی موهی سرم دروغ بگم!)


یه استکان آبِ جوش،یه لیوان شیر داغ ، ماشینِ همیشه خراب! سیگار آب بهار ،یادم شد،نئومده،یتی کوهپایه! درآوردن صدای بولی در معرض مستقیم دید خودش،خاطره ی استخر! انجمن عاشقان اندی !خاله قورباغه(!)خوردن یک پاتیل حلیم با انگشت!برادرِ جناب فاعلیِ باگز بانی جودی ابوت! گریِ بیشتر، راقب علامه !کیک آشنا و چایی توئینینگ کمرنگ ، ساندویچ بندری بازار،اوس احمد بیات،بابای اوس احمد،چی؟؟؟دولتی؟تک شیراز،باقر اباد،گاراژ،حاج حسن ،  عقاب !!داریوش(عن!) ،خاطره های یک کلمه ای، سرفه ی بعد از قلیون ، گری جون و شورکا، مچگیری تو دیدارو ، خانوم حاجیلو، شوت گاراژی ، صولاتتی آباتتی ، ایز دت ال رایت یو،بای می ئه رز!اطلاعات لشکری و کشوری، هشت پائه چی گفته؟ گروه مرگ افتادیم ، بستنی نیشکر، شکلاتِ کِه کِه،ایز لوکال !!عمو طول می کشه بخوابیم؟؟خامه عسل ، تلفن های هفت صبح جمعه ، یوسف اباد،بارنامه،برنج وان ایکس دات کام ، اتحاد شیراز دات بلاگفا ، آب زرد آلو!  عرق بید،تخم سداب!!تیراژه ، بوسینی ،بهمن یواش،فندک های امین اقا
 دو دقیقه دیگه اونجام! ما  الشعیر کلاسیک ،خاطره ی دانژه !آشتی کردن به سبک ماچ و صلوات!!صولتی هستم،ها به له!....همه ی چیزاییه که توی ذهنم تصویر مهربون یکی از بهترین دوست هام رو تو ذهنم زنده می کنه  .صالح صولتی رفیق روزهای سخت و یاور همیشه مومن ما که دیروز تولدش بود،از همین جا یکبار دیگه تولد ش رو تبریک می گم و براش بهترین ها رو آرزو می کنم

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

حرف و سکوت/ورسیون اول


1

از ماشینش پیاده می شم و می رم تو ماشین صولتی!چون نه خونه ی ما رو بلد بودو نه می دونست  از دم خونه ی ما چه جوری باید  بره خونه شون!از دوستاش شاکی بود،که چرا اونوقتی که باید جلوش می ایستادن،جا خالی دادن!!چرا وقتی یه عده ادم غریبه به سمتش حمله کردن ،هیشکی واسش سینه سپر نکرد،که هیچ،کمک ِغریبه ها هم کردند!!حالش خیلی بد بود نمی شد بیکار نشست!!شروع کردم به حرف زدن و ربط دادن چیزایی که می شد به اون ماجرا ربط داد. حالا می تونستم بینم که اروم شده!وقتی که گفت: آره !راس میگی!حق با توئه! فهمیدم که موفق شدم !
واسه صولتی جریان رو تعریف می کنم و می گم: آدما چقدر راحت با حرف آروم می شن !

2

واکنش هاش کاملا عصبیه !خیلی خیلی خیلی عصبی!گاهی احساس می کنم که ممکنه چند دقیقه ی دیگه منفجر بشه...حس خوبی ندارم. نه به خاطر اینکه کنارم یک ادم عصبی نفس می کشه!به خاطر این که این جو عصبی رو از من گرفته. اگه من حرف نمی زدم،اون این تنش عصبی رو به خودش نمی گرفت!!آدما چه زود،با یه جمله گُر می گیرن و از کوره در می رن!چه راحت می شه با حرف ادما رو خراب کرد
3
از نظر من،همه ی اتفاق های خوب و بد زندگی ،زمانی رخ می دن که سکوت شکسته می شه . باید خوش شانس باشی که صدای شکستن،صدای باب میل دل تو باشه .

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

برزیل-ایران-امارات


دوشنبه ،پیشنهاد ها و ادامه ی داستان
*سینما:راحت باشین لطفا!
راحتتون کنم!در حال حاضر هیچ فیلم سینمایی خوبی روی پرده نداریم. ما تصمیم گرفتیم این هفته بشینیم تو خونه و  چن تا فیلمی که قبلا دیده بودیم رو دوباره ببینیم  
cash back
 پیشنهاد سینمایی این هفته ی منه . در موردش هیچ توضیح اضافه ای نمی دم . خیلی راحت هم گیر میاد


*ورزش:ایران-برزیل،به نفع امارات
پنجشنبه ی این هفته افشین قطبی و تیم ملی ایران برابر قدرت اول فوتبال جهان و تیم محبوب همکار بنده قرار خواهد گرفت و قطعا بازی جالبی خواهد بود،برزیلی ها  طبق گفته ی فردوسی پور ،سبک فوتبالشون به ژوگو بو نیتو معروفه و ایرانی ها هم که مدتهاست پیرو مکتب فوتبال موسوم به علی اصغری(سانتر از وسط زمین) هستن و همین چیزا فکر می کنم به جذاب تر شدن بازی کمک بکنه .به هرحال چیزی که این وسط برای من جالبه،درامد حاصل از این بازیه که مستقیم تو جیب شیوخ اماراتی می ره و واقعاَ به به ،به ما   که اینقدر هوای همساده ها رو داریم و علاوه بر این که گلدوناشون رو آب می دیم و سلامشونم جواب می دیم،واسشون درامد زایی هم می کنیم!
*کتاب :بدون پارتی بازی
نیم ماه-نوشته های مارال ایمانی تبار. از خودم می پرسم اگر نویسنده ی این کتاب از دوستا ی خوبم نبود، بازم این کتاب رو پیشنهاد می کردم یا نه!!!فک کنم قاطعانه این کار رو می کردم . چون واقعا از سبک نوشتن مارال ایمانی تبار لذت می برم و خیلی خوشحالم که اولین قدمش رو تو دنیای حرفه ای برداشته و امیدوارم که سختی های قدم اول دلسردش نکرده باشه تا  اینده موفق تر از امروز ببینیمش . این کتاب چند ماه پیش چاپ شده و ظاهرا مشکل مربوط به پخشش هم حل شده و الان راحت تر از قبل می تونین تهیه اش کنین
*موسیقی : چقدر دیوونه گی خوبه!
چند روز پیش بودفداشتم تو سایت های موسیقی ایرانی می چرخیدمفدیدم آواز ها تصنیف هایی که همایون شجریان و آیدین مشکاتیان تو سالگرد پرویز مشکاتیان خدا بیامرز اجرا کردند رو با کیفیت خوبی رو اینترنت گذاشتن .این از پیشنهاد اول .
آلبوم شهاب رمضان با اهنگسازی سیروان و داداشش و باقی رفقا، قراره این هفته منتشر بشه.هم دامبیلی داره،هم چسناله و سوز و گداز و ایناو مناسب حال خودمون هست.دپ هم می شه باهاش زد .
البوم بی خوابی سعید شهروز هم هست.قدیمی شده ولی من یکی که هنوز دارم گوشش می دم . حرفامو باور کن اش عالیه
اگه بدون کلام دوست دارین،موسیقی فیلم آخرین وسوسه ی مسیح رو پیشنهاد می کنم . چون خودم اخیرا زیاد گوشش می دم

*اینترنت :مناسب برای لَنگ ها!!


www.kamyabonline.com


یک سایت عالی برای دانلود نرم افزار. سایت که هیچ وقت ادم رو لنگ نمی ذاره . همه ی برنامه های کاربردی رو داره،همیشه لینک های دانلودش سالمه و کار می کنه و  ارشیو فوق العاده ای داره . خود من بارها و بارها لنگی های کارم رو با این سایت درست کردم

*شیکم :یک معجون خوشمزه !!
تا حالا ترکیب انار،گلابی و سیب ترش رو امتحان کردین؟؟یکبار امتحان کنین !مطمئنا پشیمون نخواهید شد!واسه سرما نخوردگی هم عالیه

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

تهرانِ کوچیک!!



خیلی خیلی خیلی واسم عجیبه 
که هنوز  به  تهرانی که می شه توش این همه آشنا رو اتفاقی دید
می گن تهران بزرگ
*
پنجشنبه اس،اخر وقت،مثل خیلی از پنجشنبه ها ی این چند ماه
امین نیست و من تا ساعت نه باید سر کار باشم 
(مثل همه ی جمعه هایی که اون هست و من نیستم)



بی حوصله و خسته نشستم پشت میز .
یک نفر در رو باز می کنه و با یک دسته گل میاد تو
خیلی گرم و صمیمی سلام و علیک می کنه 
و من احساس می کنم از مشتری های ثابت ماست
که چهره اش تو ذهنم ذخیره نشده .
می ره و پشت دستگاهش می شینه .
چند دقیقه بعد وقتی که می رفتم 
تاسوال یکی از مشتری ها رو جواب بدم
چشمم به صفحه ی مانیتور اون می افته.
صفحه ی فیس بوکش و اسم اشناش!
ترانه سرای محبوب و من همشیره و شوهر همشیره!!
کسی که  تقریباً با تمام ترانه هاش می تونم بگم خاطره دارم 
و در دوران خبرنگاریم هنوز اونقدر شناخته شده نبود 
که شانس مصاحبه کردن باهاش رو داشته باشم
یا تو کنسرت ها بتونم از نزدیک ببینمش
به روی خودم نمیارم که شناختمش!
دوست دارم ببینم وقتی یکی از کارای خودش رو می شنوه 
چه واکنشی نشون می ده!!
از آلبوم علی لهراسبی یک تراک که شعرش مال اونه رو می ذارم
چهره ی جدیش با یک لبخند عجیب تغییر می کنه
چند دقیقه گذشت 
و حالا اقای صولتی و پرتوی و جناب آقای فاعلی تشریف اوردن
خوش شانس هستیم که اومدن اونا،با رفتن مشتری ِ ترانه سرا همزمان می شه!
(از جهت حفظ آبرو!!)
 توی تهرانی که ما زندگی می کنیم
می شه رفیق دوران دانشگاهت رو با لباس پلیس
تو میدون فردوسی ببینی
یا رفیق سفرهاتُ تو میدون ولیعصر
با دوست ِ سبز ساروی ات رو در پاساژ ونک!
یا مثل عمو ،رفیق ناشناخته ات رو تو جمهوری!!
یا مثل همشیره،شوهرت رو تو میدون رسالت !
یا مثل امین آقا،همکار و رفیقت رو دم بستنی نیشکر !!
و یا شاعر محبوبت رو پشت سیستم ِ محبوب اقای بک-آپ !!
تهران دیگه بزرگ نیست ،چون ما همه به هم نزدیکیم

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

به سلامتی ِ مهر هشتاد و نه!

 *قاب
از نظر من تفاوت زیادی وجود داره
بین عکسی که توی قابه و عکسی توی قاب نیست
عکسی که توی قاب قرار می گیره 
نه تنها زیبا تر به نظر می رسه
بلکه احتمال از بین رفتنش  هم کمتره
مثل عکس های مادر بزرگ من ،که حالا بیشترشون از بین رفتن
یا در حال از بین رفتن هستن
و فقط اون چن تایی که تو قاب هستن سالم موندن
شاید اگه ادم ها هم مثل عکس ها
پشت یه چارچوب قرار بگیرن،تو زندگی موفق تر باشن
چهار چوبی که قوانین اون رو خودشون تعریف می کنن
و به اون قوانین صد در صد عمل کنن

شایدخیلی از روابطت قربانی این قوانین بشن
و برای همیشه از دستت برن
اما بعضی هزینه ها به بعضی نتیجه ها می ارزه
*به نام پاییز
از پاییز،سلطان فصل ها استقبال می کنم
ازش بهونه برای افسردگی درست نمی کنم 
مشکلات ادم ها رو فصل درست نمی کنن 
که تعغییر فصل ها بخواد کم یا زیادش کنه
برای ما هایی که عاشق بارونیم،پاییز بهترین ِ فصل هاست
به پاییز سلام می کنم،به مهرهشتاد و نه
و خاطره هایی که این روزها ثبتشون می کنیم


۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

زندگی با طعم تند هات سس



دوشنبه اس ،باید پیشنهاد بدیم،بریم سراغ پیشنهاد ها
*دنیا تصویر :سلام آقای پولانسکی
death and the maiden
از ساخته های رومان پولانسکی،کارگردانی فرانسوی-لهستانیه که من چند وقت پیش دیدم و خیلی لذت بردم و البته خدا رو شکر کردم که پارسال این فیلم رو ندیدم.
*کتاب :همه چیز عادیست
اولین مجموعه ی شعر مجید رفعتی با نام "همه چیز عادیست "رو نشر ثالث منتشر کرده.کتاب فوق العاده خوبیه
جایی دیگر،مجموعه داستان های کوتاه  گلی ترقی  هم کتاب جالبیه .کلا خود گلی ترقی قلم شیرینی داره و خیلی راحت با ادم ارتباط برقرار می کنه
*موسیقی :منو ببر به دنیامو باقی جاها!
احسان خواجه امیری ،پنجمین آلبوم خودش رو هفته ی پیش منتشر کرد.آلبومی که طراحی جلد و کاورش چیزی ماورای  یک فاجعه بود! البوم جدید احسان به خوبی کارای قبلی خودش نیست ولی از خیلی از کارای فعلی که رو سایت ها یا تو سی دی فروشی هاست ،بهتره . این آلبوم رو به طرفدارای ناله و سوز و گداز و دامبیل و سایر مسائل پیشنهاد می کنیم
اما به اونایی که به موسیقیِ مهسا وحدت علاقمندند : آلبوم در اینه ی شراب رو حتما گوش کنند،یک کار فوق العاده عالی و متفاوته . من و مسعود فر پریروز چهل و پنج دقیقه فقط داشتیم یه تراک اینو گوش می دادیم و واقعا حال می کردیم
*ورزش:یکشنبه ی اتشین!
اینم یه پیشنهاد خوب واسه فوتبالی ها،یکشنبه ی هفته آینده دوتا بازی خوب داریم.یکی چلسی و آرسنال تو لیگ انگلیس و دیگری اینتر میلان و یونتوس تو کالچیو. که فکر می کنم جفتشون بهونه ی خوبی واسه تخمه خوردن باشه!
 *اینترنت:قیمت آنلاین
www.digikala.com
یک فروشگاه اینترنتیه که من تا حالا ازش خرید نکردم ولی قیمت هایی که می ده خیلی به قیمت بازار نزدیکه و علاوه بر اون محصولات رو به خوبی معرفی کرده و می تونه مشاور خوبی واسه انتخاب وسایل مورد نظر شما باشه
 *شکم :سو هات!
هات سس یا سس فلفلی بدون شک یکی از خوشمزه ترین سس های دنیاس  که از نظر سلامت غذایی!هم طبق گفته ی اون آقا دکتره که چند وقت پیشا اینجا بود، به مراتب بهتر از کچاپ و خردل و مایونزه .پیشنهاد می کنم با طعم تندش کنار بیاین و اونو جایگزین سایر سس های زندگی تون بکنین!البته مواظب باشین زیاد نخورین چون می گن رو اعصابتون تاثیر می ذاره

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

اصلا خوب نیست


بعضی چیزا هستن ،که اصلا خوب نیستن
خیلی چیزا هستن،که خوب نیستن
ولی 
بعضی چیزا هستن،که اصلا خوب نیستن!
می بینی!با یک "اصلا" ادم می تونه به همه چی عمق بده
مثلا همین که پیدا کردن من کار راحتیه
تلفن می زنه،جواب نمی دم،پیامک می زنه،جوابش رو نمی دم 
فرداش ساعت ده صبح پا می شه میاد اینجا!!
همه  هم می دونن من از ساعت نه و نیم صبح  ،کجا هستم
پیدا کردن من کار راحتیه و این صلا خوب نیست

تو خیابون داری می ری،تو حال خودت،حالت هم اصلا خوب نیست

اصلا اومدی تنهایی راه بری که حالت خوب شه !یکی می زنه رو دوشت
به!آقای مطبوعات!!
جناب ایکس از دوستای فیس بوک یا فرند فید یا یه قبرستون دیگه
اشناهای اتفاقی رو زیاد می بینم و این اصلا خوب نیست
اینکه بیشتر دوستات آدمای افسرده ای هستن 
و با وجود اینکه حال خودتم خیلی جالب نیست
مجبوری همه چی رو آروم و خودت رو خوشحال نشون بدی 
اصلا خوب نیست!!

بعضی چیزا هستن که اصلا خوب نیستن 

خیلی چیزا هستن که خوب نیستن ولی
ولی 
بعضی چیزا هستن،که اصلا خوب نیستن!

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

کلمه های تابستونی ِ من


 (ماسال،کوه،مه،لهراسبی،بارون)

تخمه ی ژاپنی،تخمه ی افتابگردون، مشهد ،خوابیدن تو حرم امام رضا،بوی عرق ، شاندیز،بارون، توالت فرنگی!
جام جهانی،شرط می بندی؟؟سر ناهار؟؟کره برزیل رو می بره؟؟نمی بره؟؟چند چند شد؟؟ارژانتین ،آگرو،مسی،می دونی یعنی چی؟؟
دانلود،یک مگ،دو مگ،پهنای باند،اور کلاک !! سیستم میلیون تومنی،کاکتوس،دانلود گذاشتی؟باگ ،سیگار پال مال، جدا؟؟ایول!!حالا یه کاریش می کنیم
نه اومده ، چی کرده،چی شده،یادم شد!صولتی هستم،ها به له ،اگه اسپانیا ببره ،میره فینال!!اگه فینال ببره می دونی چی می شه؟؟قهرمان می شه!بسم الله رحمان ئه هه هه؟؟؟رحیم!،هات سس ،سِوِن پپر،اذان امریکایی،امید پرافت ،خواب،دختر رشتی،کوکولی کو،به خوریم،به کنیم ،قابلی نداره،خاتون،داگ استایل ،اوسا ان کار،میخ دو پا، سیم کشی،بنایی ،ویندوز لپ تاپ شاه ابادی ، قلعه رود خان،عباس آقا...بعله،عباس جونم...بعله !! دیکتاتوری،گل پری جون،عروسی ،خانوم پلاستیکی، علی رو می شناسی؟؟امام علی !؟لباس دم دار،بستنی یخی،یخ بستنی ،ای جووونم !!ای جون ماشالااااا!نگو نگا کن،بگو گوش کن !!فینال،پارک ملت،علی کاوه ،بیا!گم شدن تو ونک،در پشتی  ِ کافه پاریس!فلسفی،ساندویچاتون تمیزه آقا؟؟چی؟تمیز؟؟من فوق لیسانس دارم!ماه رمضون،اس ام اس های پنج صبح ،یه بار دیگه بگی ماه رمضون...!اثاث کشی، کتاب استاتوس، گروس عبدالملکیان ، خانوم تحکّم،خامه عسل،چایی توئینینگ ،ببینیمت؟؟اره!هماهنگ می کنم بریم آش بخوریم!!صورتم در گرفت بسکه به حرفات خندیدم؟؟پی ای اس!!گروه مرگ افتادیم ،عباس کارگر،هشت پائه چی گفته؟؟ببریمش؟؟امین آقا رو بازی ندیم،قهوه خونه ی میدون فردوسی،ای رو سیا ،رعنا ،شور ِ دشتی،گردن درد! یاد امام و شهدا، اینو می شناسی؟؟اره!از عکاسای انجمن عکاسان دفاع مقدسه!!جیگرکی میدون بهمن،نمایشگاه قران،آخوند با پشت موی معین، نمایشگاه خورشید را بیاورید،خانوم آقّا، سورپراز روز تولد و جمعیت بیست و پنج نفری ، رستوران نادر(!) عروسک خرگوش،ویریجین دو!ماسال ،سکوت قلبتو بشکن و برگرد،فلانی؟؟دوستای صمیمی باباس!آب البالوی مجید،کوه،مه غلیظ،علی لهراسبی،بارون،ماشین...ماشین....بی سیم...کییش...کییشش!پیژامه،مدیتیشن ، بیاین یه تخم دارم روزی سه تا مرغ بازی کنیم؟؟پنج سال بعد،همینجا،همین جمع همین کار!!؟رودخونه،سیخ ،گِل ،بوی بارون،یک پیشنهاد دوستانه، باغ فردوس،پنج بعد از ظهر، عابر بانک،پمپ بنزین،دعوا،بستنی نیشکر،گوشه اش نوشته،تا ابد گرفتار،یوسف اباد، بیا!جاکش اومد،بنده یه جک براتون بخونم؟،حاج اقا آدم باش!اینقدر این داداشتو اذیت نکن،عرق بید،تخم سداب،امین علی،امیر علی،آرمین علی!!ونک،فرست کاپ،بستنی اب شده و خانوم شوکولاتی !پیاده روی ونک،یک فندک خیلی خیلی بزرگ ، مرغ ِ استریپ تیز!!آشنای امین آقا اینا...تابستون تموم  شد
فکر می کنم دلم برای این تابستون بیشتر از همیشه تنگ بشه

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

دوشنبه و یک فنجان قهوه ی تلخ


دوشنبه اس،اومدیم پیشنهاد بدیم و بریم


*دنیای تصویر :هفته ی مدیری
قهوه تلخ،تازه ترین اثر مهران مدیری بالاخره به بازار عرضه شد و تو کمترین زمان ممکن،بالا ترین رکورد فروش ویدئویی رو به اسم خودش ثبت کرد.خیلی ها ارائه ی ویدئویی این مجموعه رو به حساب قهر مدیری از تلویزیون گذاشتند و یک عده ی دیگه خبر  دروغ  دیدار  بازیگران و دست اندرکاران این مجموعه با دولت رو دادند. اما اونجوری که من تو مجله فیلم خوندم،اختلاف مدیری و تلویزیون بر سر درصد آگهی های قبل ،وسط و بعد از سریال بوده که ظاهرا مدیری می خواسته به جای دستمزد، پول  اگهی ها رو بگیره که صدا و سیما مخالفت کرده و خلاصه ...به هرحال همین که این مجموعه سر از صدا و سیما سراسر سانسور درنیاورده به نظرم اتفاق خوبیه و   فکر می کنم مردم ما سال هاست که به این درجه شعور رسیده اند که نیازی به تبلیغ خریدن به جای کپی کردن نداشته باشه .مواظب شایعات باشین.مدیری و اقا گلیان بسیار هوشمند تر از اونی هستند که محبوبیت شون رو با یه دیدار زورکی عوض کنند.


*مطبوعات :جدید بخوانید
هفته نامه پیک سبز ،که تازه داشت بین اهالی مطبوعات جا می افتاد به علت مشکلاتی داخلی فعلا منتشر نمی شه. ماهنامه "جدید" رو به شما پیشنهاد می کنم . بیشتر یا شاید بهتر بگم همه اش کاریکاتوره ،یه ذره گرونه ولی خوندنش خالی از لطف نیست


*کتاب: خداحافظ گری کوپر
خداحافظ گری کوپر که یه مدت تو بازار کتاب سخت گیر میومد،دوباره مثل اینکه عرضه شده،این کار رومن گاری رو پیشنهاد می کنم بخونین ،البته اگر گودر بازین که قطعا نصفش رو اونجا خوندین . ولی در کل کتاب جالبیه
دفترهای سالخوردگی ِ  احمد رضا احمدی هم  تازه منتشر شده . اینم واسه اونایی که  نثرهای احمدرضا احمدی رو دوست دارند . البته من خودم بیشتر دوست دارم این نوشتهها رو با صدای خودش بشنوم ولی خب!!


*موسیقی :عشق و وحشت !
واسه موسیقی این هفته چن تا پیشنهاد دارم . طبیعتا اولیش البوم جدید لینکین پارک با عنوانA thousans suns که تازه به بازار اومده . آلبوم مدیترانه ،نیکوس که یه آلبوم بی کلام از یک ویلنیست یونانیه و من خیلی دوستش داشتم،و آخرین پیشنهادم یک سلکشن از دوست عزیزم جناب آقای حاج آقا فاعلی است که مجموعه اهنگ های لایت رو شامل می شه و برای اینکه وسطاش خواب تون نبره ،چند تا تراک از موسیقی یک فیلم ترسناک رو گذاشته که در آرامش کامل سکته ات می ده. اینو می تونین با هماهنگی قبلی از خودم بگیرین


*اینترنت :تقدیم به عکس بازها
www.photo.net
سایت خوب برای علاقمندان به عرصه ی عکس . البته اینم مثل وان-ایکس کمپلتش دست صولتی و داداشش هست ،می تونین ارشیو ماهانه اش رو از اونا بگیرین
*شکم:خدا حافظ یخ بستنی
با نزدیک شدن پاییز و طبیعتا اغاز فصل سرد(البته فصل سرد واسه من از آخر مرداد حساب می شه )بعید به نظر می رسه که بشه بستنی یخی فالوده ای  یا به قول دوستان یخ بستنی(!) خورد. تا هوا سرد نشده  بخورید که بزودی حسرت روزهای گرم و یخ بستنی و این صحبت ها به سراغمون خواهد اومد

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

قصارات -ورسیون یک



 همیشه دلم می خواست جمله هایی که می شنوم و به دلم می شینه رو یه جا یادداشت کنم .خیلی وقت ها هم این کار رو می کنم ولی بیشتر مواقع یادم می ره. تصمیم گرفتم که این کار خیلی جدی تر ادامه بدم . به هرحال این گفته های ادماس که تصویرشون رو تو ذهن ما،همیشه گی می کنن. اینا برخی از گفته های دوستامه،تو این چند وقت اخیر که الان به ذهنم می رسه،ایشالا بعدا تو پست های دیگه هم  سعی می کنم که حرفای جالب دوستامو به همین شکل بنویسم 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


*خدا کریمه،خوردش هم کلانه (حاج آقا باگز بانی  فاعلی )

*وقتی یه نفر اشتباه می کنه و تو می بینی
در واقع داری با هزینه ی یک نفر دیگه ،یک اشتباه رو تجربه می کنی(مسعود فیت برادر زاده اش)

*طبیعیه که وقتی آدمای خوب دور خودت رو خط بزنی،ادمای عوضی دورت رو می گیرن (آقای گری  صولتی) 

*شعور،اکتسابی نیست!(عمو سیاوش)

*من با همه رو بازی می کنم،واسه همین هم انتظار دارم که دیگران هم با من رو بازی کنن(امین آفا نعنا)


*صاب کار خداس! (حاج آقا باگز بانی فاعلی)

* -من وجود خدا رو باور ندارم،اگه وجود داشت وضع ما اینجوری نبود!
- چرا اینجوری نگاه نمی کنی که اگه وجود خدا رو باور داشتی وضعت اینجوری نبود؟؟(دیالوگ)

* کسی که حسن نیت تو رو قبول نداره ، مطمئناً هر حرکت تو رو بد برداشت می کنه (سارا . شین )

*وقتی اون می تونه راحت بگذره  پشت سرش رو نگا نکنه،طبیعیه منم می تونم بگذرم و فراموش کنم (سپیده .ص)


*اونی که زیلیاردر روزگاره و  همه چی داره  هم خنده ی ما رو دید و دلش نیومد چشممون نزنه!(همشیره)

*درسته که من الان از کاری که کردم خیلی راضی نیستم،ولی اگر نکرده بودم تا اخر عمر با حسرتش زندگی می کردم(هومن -م)


بعد التحریر:
به عمو مجید ِ معصومی: سفارش سه و نیم نصف شب شما رو فراموش نکردم!گذاشتم واسه دو شنبه که روز پیشنهاد هاست!نری بگی سفارش های ما رو هم گذاشت در کوزه!

۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

خشم کودکانه ی ما


امروز داشتمم از تجریش میومدم سید خندان - زیر پل
چشمم افتاد به پیتزا خاتون که به علت تغییر دکوراسیون
تعطیل بود و دوستان بنا به سبک اوس علی ان کار داشتن اونجا فعالیت می کردند
و دوباره خشم کودکانه ی ما
که معمولا تو اتوبان چمران ،با تماشای خرابه های شهربازی 
لود می شه زد بالا !
آقای پیتزا خاتون!شمایی که ور می داری تغییر دکور می دی
و با تغییر دکورت شاش می زنی به همه خاطراتی که ما اونجا داشتیم
اگه با تغییر دکور فرجی می شد،که الان مهدی آگنی زیلیاردر روزگار بود
مجبور نبود بشینه و با ذرت مکزیکی و شکلات فلفلی و کارگرش "مدارا"کنه
نکنه شمام بولی دارین؟؟که هفته ای یه بار تیغه رو خراب می کنه ،نیم متر می بره اون ور تر؟
که بهرنگ نره غول تو دفترش راحت تر جا بشه؟؟
 اونجا مغازه ی شماست؟باشه!ولی خونه ی خیلی از خاطره های ما بود


ما تو اون دکور،اولین شام رفاقتی مون رو زدیم
تو اون دکور ،تو یک شب همه ی آشناهامون رو اتفاقی دیدیم
تو اون فضا خاطره "دانژه" رو می شنیدیم
بهترین شب ها رو اونجا به پایان می رسوندیم
هنوز دوست دارم تو اون فضا بشینم
و با صولتی قاب عکس جلوی آشپز خونه رو مسخره کنیم
تو همون فضا صولتی با امید و ایمان تمرین ِ بی تربیتی با زبان فارسی کرد!
همون جا بود که....الی آخر
شما فقط دکور مغازه ات رو تغییر ندادی،دکور خاطرات مارو هم تغییر دادی 
بعد التحریر
تو عمرمون به تغییر دکور ملت گیر نداده بودیم که دادیم!حالا چیکار کنیم؟!