۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

اگه فاصله افتاده . . .

طرح:بهناز فروردین

همیشه حرف هایی برای گفتن وجود داره
و کلمات زیادی برای نوشتن
اما این روزا خیلی دلِ نوشتن ندارم
دوس دارم ننویسم و تو دلم نگه دارم 
گاهی باید سکوت کرد،فاصله گرفت،دور شد
همیشه حاصل همه ی فاصله ها،دلتنگی نیست
گاهی وقتا ،فاصله بهترین اتفاق یک زندگی می تونه بشه
می تونه کمکت کنه خیلی چیزا رو فراموش کنی،
مهربون بشی و ببخشی و بگذری
کمکت می کنه که از نخواستن،به نقطه خواستن برسی
به نقطه ی دوباره دوست داشتن !
کمکت می کنه که بفهمی ،چیزی که همیشه به تو نزدیکه
وقتی ازت دور می شه،کجای زندگیت رو چقدر خالی می کنه
حتی
فکر می کنم نگاه های از راه دورمون به زندگی
به واقعیت های زندگی مون نزدیک تر باشه
از نظر من بعضی چیزا 
مثل امپول می مونه،درد داره  ولی موثره
مثل همین فاصله

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

عکس

طرح : بهناز فروردین
1
 کافیه یه روز تو خونه بیکار باشی و از سر بی حوصله گی 
بری سراغ آلبوم عکس هات و به تماشای خاطرات روزای نچندان دور 
و نزدیک زندگیت !
آدمایی که برای همیشه رفتند،ادمایی که هستند و نمی بینی شون
ادمایی که هنوز هستند ....به تماشای خاطراتت که می شینی
دلت برای همه کس و همه جا تنگ می شه
دوست داری زمان برگرده عقب و دوباره برگردی به اون لحظه
اما،تلخ ترین  ترین قانون زندگی  اینه که
هیچ لحظه ای ،هیچ وقت،دیگه تکرار نمی شه
یادمه، چند سال پیش،یکی از اقوام نزدیک من از یک جای دور 
با خاطره ی یک عکس خانوادگی ،اومده بود به ایران
عکسی از یک مهمونی خانوادگی که تقریبا همه ی فامیل توش بودند
می گفت می خوام بعد از سی سال،همین آدما رو کنار هم جمع کنم
تا دوباره همین عکس رو تکرار کنیم. 
خبر نداشت که در این سی سال ،خیلی ها با هم قطع رابطه کردند 
خیلی ها به رحمت خدا رفتند،خیلی ها مهاجرت کردند....
هنوزم وقتی جلوی دوربین می ایسته می گه
ده سال دیگه به شما می گم این عکس یعنی چی!
2
لا به لای عکسای قدیمیم،یه عکس دسته جمعی می بینم
یه کافی شاپ ،حوالی میرداماد
با خودم می گم،نوشتن اسم این آدما کنار هم ،هم
نشدنیه!چه برسه به کنار هم قرار دادنشون
قانون تلخیه!قانون 
3
شب تولد امین آقا بود و طبق معمول تو کافه دور هم جمع بودیم
قرار شد عمو ،مثل همیشه تبریکش رو کلیشه ای نکنه !
فکر کنم ،چایی اون شب بدجوری همه مون رو گرفته بود!
همه مون همون حرفی رو زدیم که عمو زد!
همه می خواستیم بگیم،امیدواریم بازم همین جمع
سال دیگه کنار هم باشیم ،همه مون از پارسال و اتفاقاش بیزار بودیم
همه مون از تکرار نشدن لحظه های خوب مون،می ترسیدیم





۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

دعا کنید،لطفا

پارسال بود و بنا به گواه تقویم،تقریبا همین روزها
که نگران امیر بودیم . که نمی دونستیم امیر کجاس
چیکار می کنه ،چیکارش می کنن،چی می خواد بشه
ثانیه به ثانیه ی اخبار رو دنبال می کردیم
شبا میومدیم کافی نت،اخبار رو چک می کردیم .
می خواستیم ایمیلش رو ببندیم،فیس بوکش رو ببندیم
راستش خیلی ترسیده بودیم ولی .....
من بودم،عمو،مهدی،سمیرا،گاهی ازاده ،گاهی صولتی
و امین اقا و یه نفر دیگه، که به قول خودش اون روزا
سعی می کرد بافهموندنه مغز یعنی چی ،به بقیه روحیه بده
جو رو عوض کنه . اینا رو گفتم که برسم به همون یه نفر
که فکر می کنم خیلی هاتون می دونین کی رو می گم
امروز بغض شکسته ی یکی از دوستامون خبرم داد
که  اونم به سرنوشت پارسال امیر دچار شده
ازتون می خوام براش دعا کنین تا زود تر از این وضعیت خارج بشه
البته  ما از یکی از نزدیکانش شنیدیم که مشکل خاصی نیست
و به زودی همه چیز درست خواهد شد. اما
شما هم دعا کنید و انرژی بفرستید که ایشالا همه چیز عادی بشه
و ارامش به خانواده و دوستاش برگرده

۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

آینه

طرح :بهناز فروردین ِ عزیز
*یک جمعه ی ابری
هوای ابری،یه جمعه تقریبا دلگیر و سالگرد یک اتفاق ملی-میهنی
تو تاکسی نشستم و منتظرم تا راننده ای که تا خرتناق بوی سیگار می ده
منو برسونه .رادیو در حال پخش یکی از تصانیف مورد علاقه ی منه
"ای خطه ایران مهین،ای وطن من " 
خواننده ای می خوند که تو شبِ لرزه ی بم ،چشماشو زیر آوار بست
و اهنگسازی کسی که به گفته ی اهالی موسیقی ، دق کرد و از دنیا رفت 
یه نفر تو تاکسی می گه : مبارکِ  پفیوزم کنار گیری کرد! دم مصری ها گرم!
با یه لحنی که انگار داره در مورد یه بازی فوتبال صحبت می کنه
یه آقایی چند شب پیش میگفت : بازی های لیگ روهم  انداختن دوشنبه 
ولنتاین هم که هست ،هوا هم که سرده ،بعید می دونم خبری بشه
*آینه
می گفت : آدم هر چند وقت یه بار باید تو آینه نگاه کنه
با آینه حرف بزنه. می گفت اینه ،عینِ  واقعیت ماست
اون چیزی که دیگران از ما میبینن !
در مواقعی که فکر می کنی حق با توئه،آینه اس که بهت نشون می ده
خیلی هم حق با تو نیست
می گفت دنیا مثل یه اینه اس!هر کاری که باهاش بکنی
همون کار رو باهات می کنه !!
یکی دو هفته پیش  با یه نفر  ،کاری رو کردم،که قبلا کسی
همون کار رو باهام کرده بود!بعد از فکر کم چهار یا پنج ماه 
بالاخره به خاطر اون کارش ،بهش حق دادم . 
جلوی اینه می ایستم و می گم: اونم حق داشت!!

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

سیاه می بینیم

اثر بهناز فروردین

یک مرد + یک زن = رابط جنسی نا مشروع
یک آدم پولدار+ یک ادم معمولی= تلکه شدن آدم پولدار
وقتی یک دوست  دور  قدیمی حالت و می پرسه = سلام گرگ بی طمع نیست
وقتی یکی کاری می کنه که زیادی در راستای منفعت ماست
مطمئن می شیم که یه جای کار می لنگه...مورد داره ....
شاید بعضی وقتا حق با ما باشه ،ولی بیشتر  مواقع هم ،خب اشتباه می کنیم!!
انگار که قراره همه چیز بر اساس کلک . حقه و نارو پیش بره
پیش فرض بیشتر آدما رو بد بینی گرفته
همه چیز رو تلخ نگا می کنیم 
از همه چیز هیولا می سازیم 
 به هیچ فرشته ای ایمان نداریم
از همه هیولا می سازیم و ازشون فرار می کنیم 

بعد التحریر
نقاشی بهناز، از نوشته ی من خیلی بهتر شد.چقدر داشتن  یه دوست هنرمند خوبه