۱۴۰۰ خرداد ۸, شنبه

تسلیم



 یه وقتایی دوست داری زیر فشار حرفهای اطرافیانت

تسلیم بشی. بگی باشه و خودت رو خلاص کنی

از شنیدن حرفهای تکراری و نصایحی که روی کاغذ قشنگ

و در دنیای واقعی ترسناکن خسته میشی

پرچم سفیدت رو میبری بالا

اما با هر بهونهای سعی میکنی صلح رو به هم بزنی

ادمیزاد یاغی تر از اونیه که تسلیم شه!

اگر دیدی تسلیم شده از ناتوانیش نیست!

حتما به مصلحتی رسیده که تا قبل از اون متوجهش نشده بوده

۱۴۰۰ خرداد ۱, شنبه

رویاها



من ادم خیالبافی هستم 

همیشه با رویاهام زندگی میکنم

بچه که بودم با عالم خیالی خودم بازی میکردم.

وسایل بازیم هرکدوم برای خودشون  اسم وشخصیت خودشونروداشتن

برای هرکدوم کاراکتر خاص خودشون رو ساخته بودم

بزرگتر که شدم خیالبافی هام شکل بزرگانه تری به خودشون گرفتن

به زندگی روزمره ام شبیه شدن و ارزوها و رویاهام با هم یکی شدند

تلخی همه چیزاز جایی شروع شد که میدیدم

همه ارزوهایی  که تو خیال من میگذره تبدیل به واقعیت زندگی ادمای

اطرافم میشن و و علیرغم تلاش های من برای رسیدن به اونا

تقریبا"هیچ" دستهای منو میگیرن

فکرمیکنم خدا سناریوی زندگی اطرافیانم رو داره

از روی تخیلات من مینویسه. 

این خبر خوبی برای اونهاست. رفقا خودتون رو برای روزهای خوب

اماده کنین! قراره حسابی بهتون خوش بگذره

۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۵, شنبه

مهمانی ‏طولانی ‏غمناک



مهمونی های فامیلی کسل کننده یکنواخت و خسته کننده است
انگار که به زور تو رو پای فیلمی نشوندن که علاقه نداری
اما وقتی کنار دوستات هستی
زمان به سرعت میگذره .دوست نداری زودتر تموم شه
همیشه کنار دوستات چیزهایی هست که میتونی پنهونش کنی
یا جور دیگه ای نشونش بدی
ولی دستت مقابل اهالی فامیل تا حدودی رو شده است
اونا از گذشته چیزهایی رو میدونن که دلت میخواد از زندگیت
پاک میشدند 
ولی تا وقتی که اونها هستند و اون اتفاق ها رو به یاد میارن
پاک شدنش غیر ممکنه!