۱۳۹۸ دی ۷, شنبه

مو


هر وقت یک عکس قدیمی رو نگاه میکنم
اولین چیزی که بهش دقت میکنم موهامه
بلافاصله با وضعیت فعلی موهام مقایسه اش میکنم
که ببینم چقدرش ریخته و چقدرش مونده
اگرچه تاثیری تو کیفیت زندگی نداره
پدر و دایی من از من جوانتر بودند که با ریزش غیر قابل کنترل مو.
کنار اومدند و هیچ اتفاق خاصی هم توزندگی شون نیفتاد
حداقل مثل من هر ماه این استرس رو نداشتن که احمد اقای سلمونی 
این سری چجوری میخواد موهاشون رو خراب کنه
یا صبح ها وقت عزیزی که باهاش میشه حدال سه چهار دقیقه بیشتر خوابید رو
صرف صاف کردن موهای ششکسته نمیکنن 
حالا هزینه های شامپو و ژل و واکس و ایناش بماند!
اما با همه این حرفها هربار که حس میکنم نسبت به عکس قبلی
موهای کمتری دارم عمیقا ناراحت میشم 
حس میکنم بخش بزرگی از اعتماد به نفسم از بین رفته
شاید همین روزها به دکتر مراجعه کنم و میدونم داروهایی بهم میده که فقط 
برای داروخانه فروشنده اون مفید خواهد بود 
اما گاهی ادم نیاز داره برای حفظ اعتماد به نفسش تلاش کنه
تا شاید سالها بعد از دعوای احتمالی بین سر کچل ووجدان نیم سوز شده ام جلوگیری کنم


۱۳۹۸ آذر ۳۰, شنبه

آزادی


لا به لای خبرهای همیشه بد ناشی از زندگی در خاور میانه
یک اتفاق خوب سوپرایزمون میکنه!
بالاخره ازاد شد !
بعد از دو ماه پر تنش و پر استرس
بعد از دو ماه اسارت در بازداشتگاهی که به جز زبان
هیچ چیزش براش آشنا نبود . به جرمی که هیچ کدوممون دقیقا
نمیدونیم چی بود. اون هم بین ادم هایی که هیچ علاقه ای به راست گفتن ندارن
از امروز با چالش جدیدی رو به رو میشه . دوست داشتم صدای خوشحالش رو
بشنوم ولی خواب الوده تر از این بود که بتونه با خوشحالی حرف بزنه
از امروز دنیای جدیدی پیش رویش خواهد بود 
گاهی تو 60 سالگی هم میشه با دنیای جدید رو به رو شد!
امیدوارم تو دنیای جدیدت صادق تر باشی!
و البته از دست هیولاهایی که این چند وقت به پر و پای ما پیچیدن
جون سالم به در ببری

۱۳۹۸ آذر ۲۳, شنبه

دروغ


نشستم رو به روش و نگاش میکنم
با چشم های درشتش نگاه میکنه و شروع میکنه به حرف زدن
همه جملاتش با من شروع میشه .جملاتی که فقط توصیف صفات 
خوب و مثبت خودشه. از فدا کاریهایی حرف میزنه که حداقل به اون لحن 
صحبت نمیخوره . حرفاش با شخصیتی که ازش میشناسم سینک نیست
لحظه به لحظه به ترس هام اضافه میشه
خدایا! این هیولا وسط  زندگی ما چی میخواد!
سعی میکنه گریه کنه ولی خبری از اشک هاش نیس!
صورتش گریه میکنه و چشماش نه!
!رکب خوردی دوست عزیز!
روز قبلش در اعتراض به حرفی که باب میلش نبود 
تلفنش رو روی همه خاموش کرده بود!
کم کم متوجه میشه طرفش رو اشتباه گرفته!
لحنش تغییر میکنه و بی قرار میشه برای رفتن!!
بی تفاوتیم رو حفظ میکنم و راهی میکنمش به جایی که میخواد بره!
به چشمایی فکر میکنم که نتونستن دروغ بگن!نتونستن از خودشون
اشک جاری کنن . به پیغام واتساپ گوشیم نگاه میکنم :
- بریم بیرون؟؟
فکرم پیش هیولاس و بلاهایی که میتونه سرمون بیاره
جواب میدم جایی هستم .شماها برید. خوش بگذره!
دروغ همیشه هم بدنیست!



۱۳۹۸ آذر ۱۶, شنبه

دوئل


همیشه ظاهر ساده خودت رو حفظ کن
وقتی ساده به نظر بیای 
دیگران برای پیش برد اهداف شخصی شون
خیلی انرژی صرف نمیکنن
میرن سراغ ترفندهای بچه گانه
مثل اون دوستی که زنگ زد و گفت
من الان تو پادگان چاه بهار رو به دریا نشستم
مشروب میخورم و کیف میکنم!بیا جاتو با من عوض کن
 خب من متاهلم و نمیتونم اینجا بمونم !!مجبورم بیام تهران!
- باشه بذار بهت خبر میدم!!
مثل کسی که با ترفندهای مختلف میخواد منو بکشونه پیش خودش
تا با شگردهای زنونه اش ،منو مثل کسی که حالا به خاطرش تو زندان 
امریکا دست و پا میزنه ،تو چاله بندازه!! من ظاهر ساده خودم رو حفظ میکنم
و تو تمام تیرهات رو شلیک کن!! ببینیم کی آخرش زخمی از داستان بیرون میاد!

۱۳۹۸ آذر ۹, شنبه

شبیه یک بازنده


خواننده مورد علاقه من بهترین سالهای عمرش رو
به خلق بدترین اثار گذروند و الان مطمئنا
پشیمون به نظر میرسه
مثل من که از بهترین روزهای گذشته ام 
خاطره ای ندارم که ازش به عنوان نقطه اوج زندگیم
یاد کنم . دوستی میگفت ما حتی تو دوران اوج مون هم تو اوج نبودیم
من به اندازه خواننده محبوبم احساس شکست میکنم
ظاهرا بازنده ها تو دنیا همدیگه رو راحت تر پیدا میکنند!


۱۳۹۸ آذر ۳, یکشنبه

پس از خفقان


میگفت هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز دسترسی به اینترنت
غیر ممکن بشه .ولی شد . مثل خیابون ولیعصر که هیچ وقت فکر 
نمیکردم یک طرفه بشه!
زندگی همین فکر نمیکردیم و ولی شد هاست
مثل مرگ همه ی کسانی که ناباورانه از جمع ما رفتند
مثل کسی که به هوای ازادی از ایران رفت و حالا
پشت میله های زندان ازاد ترین کشور دنیاست
مثل همه اتفاقایی که منتظرشون نیستیم و
وحشیانه سوپرایزمون میکنن
همیشه باید برای نداشتن ،نبودن و ندیدن آماده بود


۱۳۹۸ آبان ۲۵, شنبه

پدر


یادم نمیاد هیچ وقت برای پدرم تو اینستاگرام پست گذاشته باشم
یا شعری در مدح و ستایشش نوشته باشم 
که پدر ستون خانواده است و خونه بی ستون ویرانه است
ولی ته قلب و فکرم بهتر از همه می دونم که نبودن پدر
نبودن خیلی چیزهاست
 این حرف تک تک سلولهای ادمیه که شب تا صبح
از دلشوره سلامت پدرش مرد و زنده شد !
خدایا همه بزرگیت رو شکر!

۱۳۹۸ آبان ۱۸, شنبه

هفت سال بعد


توی سالن جشن تولد دوستت نشستی و
لا به لای آهنگهای تو مخی و رقص  نورهای تو مخی تر
و بین ادم هایی که اولین باره می بینی شون
چشمت به یک ادم آشنا میفته که چند سال قبل باهاش تیک و تاک میکردی
هنوز جذابیت اون سالهاش رو داره و انگار نه انگار هفت سال از اون روزها گذشته
بیخیال میشی ولی تمام لحظات نگاهش رو حس میکنی که روی تو زوم کرده!
کمی بعد دوستات هم اضافه میشن و فضای کسل کننده تغییر برات تغییر میکنه
تنها چیزی که تغییر نمیکنه نگاه های مخفیانه طرفه!
وقتی متوجه میشه که از سمت تو کششی وجود نداره سعی میکنه که خودش رو
به ادم دیگه ای نزدیک کنه! پلن تکراری سو استفاده از حس حسادت
ولی بی فایدس! یه وقتایی حق با احمد ذوقیه! من اون سال دوستش داشتم!
یه وقتایی اونقدر بزرگ میشی که حتی لباسهای محبوب چند سال قبلت هم
برات کوچیک میشن

۱۳۹۸ آبان ۱۱, شنبه

جنون در میانسالی


متاسفانه ادم ها از یک سنی به بعد 
محافظه کار میشن 
می ترسن
هیچ شکستی آدم رو نسبت به قبل قوی تر نمی کنه
همیشه شکننده تر میکنه
بعد از هر باخت و هر شکست 
عصای دستت رو محکم تر به دست می گیری
و از سقوط بیشتر از قبل می ترسی
حالا یک نفر هست تو محافظه کارانه ترین حالت زندگیش 
دلش میخواد تو چشمای یک نفر نگاه کنه و بگه
اگر تو یک درصد علاقه ای که من بهت دارم 
فقط یک درصدش رو 
به کسی داشته باشی،اون ادم خوشبخت ترین آدم دنیا میشه!

۱۳۹۸ مهر ۲۸, یکشنبه

عشق در دهه چهارم


عشق در دهه چهارم زندگی شکل ترسناکی داره!
تصور کن مرد سی و چهار ساله ای رو که:
با موهای سیاه و سفید
و به قول سرهنگ کوله باری از تجربه های عشقی و جنسی
و با علم به اینکه هر رابطه عاشقانه ای در نهایت
به اون شکل ایده آلی که توی ذهنته در نمیاد 
و اینکه آخر عشق های آتشین به نفرت ختم میشه
و اینکه هر چقدر به طرف بیشتر توجه کنی بیشتر ازت دور میشه
و اینکه پاسخ منفی هیچ پیشنهاد عاشقانه ای مثبت نخواهد شد
و اینکه خداوند متعال هرگز قوانین خلقت خودش رو به خاطر دل بنده ای
تغییر نمیده 
و اینکه...!

تصور کن مرد سی و چهار ساله ای رو که همه اینها رو می دونه
ولی باز هم از 48 ساعت دو روز تعطلیش 24 ساعتش رو به کسی
فکر میکنه که عاشقشه!

عشق در دهه چهارم زندگی حقیقتا شکل ترسناکی داره

۱۳۹۸ مهر ۲۰, شنبه

آزادی


وقتی برای اولین بار بار از تلویزیون صدای هیاهوی
 دخترایی که برای اولین بار حضور در استادیوم ازادی رو تجربه میکردند
شنیدم ناخواسته اشک توی چشمام جمع و موی به تنم سیخ شد
تمام ازاد شدهایی که تو کتاب ها خونده بودم و تو نمایش ها و فیلم ها دیده بودم
فراموش کردم. یک لحظه به خودم اومدم و دیدم چه چیزهای کوچیکی 
سالهاست بیخود و بی جهت از ما گرفته شده!
وقتی انعکاس این اخبار را در رسانه های دنیا میدیدم
با خودم گفتم چقدر به چشم مردم جهان بدبخت بودیم و نمی دونستیم

۱۳۹۸ مهر ۱۳, شنبه

تجربه


آدمها تجربیات متفاوتی از زندگی خودشون دارن
در عین حال علاقمندند که  تجربیات خودشون رو با دیگران 
به اشتراک بگذارند!
اما از اونجا که همیشه از اعتراف به اشتباه میترسند
تجربیات خودشون رو با سانسور اشتباهاتشون نقل میکنند
و برای  همینه که بیشتر مواقع تجربیات اونا فقط به درد خودشون میخوره!

۱۳۹۸ مهر ۶, شنبه

+24


وقتی دسترسیت به چیزی کاملا از بین می ره
و اون رو دست نیافتنی میبینی
تازه میفهمی که چه چیز ارزشمندی داشتی و درست ازش استفاده نکردی
برای من ،سالهای بین 24 تا بیست و نه سالگی 
بزرگترین حسرته که هرچی بهش فکر میکنم
یادم نمیاد به چه شکل گذشت و توش چه کار مهمی انجام دادم
 قاعدتا برای منی که هجده سالگیم رو با تحقق بزرگترین آرزوم شروع کردم
این زندگی قابل قبول نیست ولی خب وقتی به اشتباه هام فکر میکنم 
به نظرم تا حد زیادی خوش شانس هم بودم!
دلم برای 24 سالگیم تنگ میشه اگرچه میدونم اگر همین الان هم 24 سالم بود
باز هم چیزی فرق نمیکرد!قرار نیست اتفاق بزرگی از جانب من تو این دنیا خلق شه انگار که من برای خالی نبودن این دنیا افریده شدم!

۱۳۹۸ شهریور ۳۱, یکشنبه

انرژی مفی


وقتی سر یک بحث الکی و بی  اهمیت باعث ناراحتی دوستت میشی
یا به یکی قول می دی و یهو زیر قولت میزنی و میرنجونیش
وقتی تو تنهاییت میشینی و به کارهایی که کردی فکر میکنی
به اینکه چقدر داری بد میشی و چقدر ادم منفی ای داری میشی
انتظار نداشته باش که از زندگیت لذت ببری
انرژی های منفی اطرافت جمع میشن و میان سراعت و باهات کاری میکنن
که هرچی که خوردی رو بالا بیاری!

۱۳۹۸ شهریور ۲۳, شنبه

نسوزی!


پشت همه حرف هایی که میشنوی
و تحمل شنیدنش برات خیلی سخته
حرفی بوده که نباید میزدی و زدی!
مسبب تموم چیزهایی که بر علیه تو بوده
خودت بودی 
هیچ وقت هیچ بنزینی بدون جرقه مشتعل نمیشه!

۱۳۹۸ شهریور ۱۶, شنبه

35


میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست 
حالا حکایت ماست
تولدمون همزمان شده با شب تاسوعا
البته که جشن تولد از هجده سالگی به بعد چیز بی معنایی میشه
شاید تنها دلیلی که برای خوشحالی روز تولد میتونه وجود داشته باشه
اینه که یک سال دیگه هم گذشت و دوام اوردی
که لا به لای همه این جوون ها و هم سن و سالهات که مردن
زنده موندی! جشن ادامه حیات!

۱۳۹۸ شهریور ۹, شنبه

بزن به چاک جاده


وقتایی که زندگی روزمره کسل کننده ات رو ول میکنی
و با دوستات میزنی به چاک جاده
تا حداقل برای چند روز یادت بره تو دنیای کوفتیت چی میگذره
سعی کن نسبت به همه چی بی توجه باشی
راحت ترین لباست رو بپوش حتی اگه زشت ترینش باشه
به غر غر های همسفرهات توجه نکن چون بعضیا یادشون میره که چرا 
دارن می رن سفر!یا به غر غر هاشون بیشتر از خوش گذشتن علاقمندن
و وقتی برمیگردی  خودت رو برای همه اخبار بد اماده کن
این زندگی همیشه برای رنجوندت سوپرایزهایی تو جیبش داره

۱۳۹۸ شهریور ۲, شنبه

اعتماد به نفس کاذب


اطرافیان ادم همیشه نگاه مثبت تری به توانایی های ادم دارن
شاید اینجوری بگیم بهتر باشه
اطرافیان آدم ،انجام کارها رو برای ما راحت تر از اونی میبینن 
که ما فکر میکنیم
مثلا دوستای من در بعضی موارد فکر میکنند کارهایی هست
که من دلم نخواسته انجامشون بدم
در حالی که من خواستم ولی نشده 
یا می دونم که نمیشه
همین چند ماه پیش،به حرف یکی شون گوش دادم
و رفتم سراغ اتفاقی که مطمئن بودم نمیشه
رفتم و نشد!!به اعتماد به نفسی ک دوستاتون میدن اعتماد نکنین
اون از اعتماد به نفس کاذب خودتونم خطرناک تره!!

۱۳۹۸ مرداد ۲۶, شنبه

1418


احتمالا بیست سال بعد 
به شرط حیات بنویسم
آدمها از یک سنی به بعد 
 به دو عصا احتیاج خواهد داشت
یکی در دست ،به احتیاط نیفتادن
و دیگری در ذهن به احتیاط خطا نکردن!
هرچه از عمر بگذرد زمان برای جبران کوتاه تر خواهد بود

۱۳۹۸ مرداد ۱۹, شنبه

فقر ...

  

در زندگی خانواده های فقیر تنها چیزی که همیشه زیاد دیده میشه 
بچه است !! بچه های زیاد با درامد کم و آینده کاملا مبهم
بر عکس زندگی قشر متوسط و رو به بالای کشورمون
که یا بچه ندارند، یا نهایتا یکی دو تا . با اینده ای که حداقل 
در ذهن پدر و مدرشون مشخص شده و همه چی بستگی به همت
و تلاش بچه داره.
اما چیزی که این وسط ترسناک به نظر میرسه اینه که
تا چهل سال اینده تعداد بچه های رشد یافته در خانواده هایی که
توانایی تربیت بچه رو نداشتند یا به خاطر محدودیت مالی
نتونستند اونا رو در مسسیر درست بزرگ کنند بیشتر میشه!
زندگی مردن قاطی همچین اکثریتی واقعا ترسناک به نظر میرسه

۱۳۹۸ مرداد ۱۲, شنبه

رضایت


وقتی چیزی میخرم و خراب در میاد
یا چیزی رو میدم درست کنن و خوب نمیشه
یا پول زیادی میدم و باز هم از چیزی که تحویل گرفتم 
رضایت بخش نیست ،به این فکر میکنم که چرا باید این اتفاق بیفته
یا اینکه شاید برای همه همینجور میشه و فقط من از اونا حساس ترم؟
واقعیت اینه که خود من معمولا سر کار ادم بی حوصله ی هستم
و اون انرژی و قتی که باید بگذارم رو نمیگذارم 
و فکر میکنم عدم رضایت دیگران از کار من باعث میشه
تا همه چیز جوری پیش بره که به عدم رضایت خودم برسه
خب!چیزی که عوض داره گله نداره
راستی!این اتفاق برای اونایی که واسه کارای من کم میگذارن هم میفته؟

۱۳۹۸ مرداد ۵, شنبه

شوخی


عادت کردیم به شوخی کردن
به دائما شوخی کردن
به شوخی های بی معنی 
شوخی های بی مزه
شوخی ها ی بی موقع
شوخی با خوشبختی ها
و بد بختی های دیگران
و کافیه که یکی بیاد و همون شوخی رو
 با خودمون بکنه
تا مث گرگ به جونش بیفتیم
و مثل گوسفند تیکه و پاره اش کنیم
در حالی که خود ما یکی از جنس خودمونه
با همون شوخی های بی موقع و بی مزه
دیروز یک نفر رو دیدم که زیر توییت یکی که خودکشی کرده بود
 یه شوخی بی مزه کرده بود 
و مورد لطف دوستان فرد مرحوم قرار گرفته بود
شاید به خاطر این باشه که هیچ وقت یادمون ندادن 
باچی باید شوخی کرد و با چی نه
چرا ججای دور بریم ،خودم دیروز با یه نفر یه شوخی بد کردم
و یک جواب بد شنیدم . قاعدتا باید واکنش بدی نشون می دادم
ولی وقتی مقصری ،بهتره سکوت کنی و با مرور اون حرف
خودت رو تنبیه کنی

۱۳۹۸ تیر ۲۹, شنبه

دیگه دیره....


از روزی که بلیت کنسرت خوانندهمحبوب سالهای دبیرستانم رو خریدم
ثانیه به ثانیه رو با هیجان سپری کردم
تا برسم به شبی که قراره کسی رو که سالها برای شنیدن کاراهاش انتظار میکشیدم
کسی که بارها برای خریدن نوارهاش ، پای پیاده راه اهی طولانی رو رفته بودم
کسی که توخواب و بیداری صداش توی گوشم بود 
کسی که با تغییر سبک عجیب خودش خودش رو از من و باقی مخاطبینش دور کرد 
رو از نزدیک ببینم و تمام خاطرات خوش نوجوانی ام رو با صداش به یاد بیارم
روزهای گرم جنوب و هوای گرم  بارون های حیرت انگیزش رو
پیرمرد به صحنه امد و نه خبری از اون صدای پر شور و متفاوتش بود و
نه آوازی که بخواد من رو به وجد بیاره
صدای گرفته خش داری بود که از کالبد یک آدم دست پاچه با اعتماد به نفس زیر 
صفر بیرون می اومد.چیزی که حاصل ده سال دوری از عرصه کار تنها به جرم به آغوش کشیدن 
یک رییس جمهور منفور بود و حالا سوپر استار ما رو شبیه به یک آماتور کرده بود!
من دلم رو به خواسته ی بیست ساله اش رسوندم ولی اقای "الف" حق دل ما این اوواز و این اجرا نبود
ای کاش ده سال زود تر می دیدیمت!

۱۳۹۸ تیر ۲۲, شنبه

عوض نشو


وقتی توی جمع دوستات 
بین همکارات
و حتی در کنار اعضای خانوادت 
اونجوری که انتظار داری محبوب نیستی
یا حداقل فکر میکنی دیگه مثل قبل باهات رفیق نیستن
به این فکر نکن که مظلوم واقع شدی
مطمئن باش که داری اشتباه میری
به خودت نگاه کنفبه رفتارت ،به اون چیزی که بودی
!و هیولایی که داری میشی!شاید هم شدی

۱۳۹۸ تیر ۱, شنبه

جنگ جنگ تا پیروزی



*در غیاب پروفسور 
یکی از عجیب ترین اتفاقات هفته گذشته،فسخ یک طرفه قرداد برانکو ایوانکوویچ با پرسپولیس و حضور در نیمکت تیم الاهلی عربستان بود که منجر به اعتراضات دامنه دار و عجیب هواداران و حضور نیروهای انتظامی در مقابل ساختمان باشگاه بود. در مملکتی که مردم نه به گران شدن مواد غذایی،نه کم شدن رب و شکر و پوشک و نه به پولی شدم تردد در محمدوده زوج و فرد پایتخت واکنشی نشون نمی دهند ،خیلی عجیب نیست که  به مسائل اینچنینی اعتراض نشان داده شود چرا که مردم ما بسیار قانع و کم توقع هستند و به مسائل کلان خیلی توجهی ندارند !

*مدارا
شکار پهباد امریکایی در آبهای نیلگون خلیج فارس خبر مهم دیگری بود که ابتدا احتمال جنگ را افزایش داد ولی بعدا با اعلام اقای ترامپ ،این احتمال کنسل شد . با توجه به اینکه امریکایی ها معتقدند این پهباد در ابهای ازاد بوده و ایرانی ها معتقدند وارد حریم هوایی ایران شده احتمالا تا بررسی لحظه ورود توسط ویدئو چک جنگی اتفاق نخواهد افتاد 

*سلبریتی جان حجابت را
هنوز با ماجرای رامبد و عیالش کنار نیامده بودیم که فیلم بی حجاب طور خانوم ستاره اسکندری هم منتشر شد تا بار دیگر بحث حجاب بازیگران سوژه روز بشود. ظاهرا مسائل عفت و حجاب فقط در داخل مرز پر گهر است که اهمیت پیدا میکند و خارج از این مرزها به علت درویشی چشم مردها بلاد فرنگ اون قضیه به طور کلی کنسل است و قانون برادرم نگاهت را فقط شامل برادران هم کیش و هم دین و هم مذهب ما میشود

۱۳۹۸ خرداد ۱۸, شنبه

ناجی


همه آدما یک نفر رو دارند

که یک روز وارد زندگی شون میشه

همه چیز رو تغییر می ده و می ره

برای من اون ادم عموی بزرگم بود

که بعد از سالها از امریکا اومد

من رو از بزرگترین ترس زندگیم جدا کرد

و ارزشمند ترین هدیه ی زندگی رو به من داد

کسی که اگر هیچ وقت نمیومد معلوم نبود

من کجای کثافت این زندگی غرق شده بودم

من تا ابد برای این محبتش بهش بدهکارم

۱۳۹۷ بهمن ۱۳, شنبه

دومینوی زندگی


وقتی کسی لطفی در حق شما میکند
بنشینید و روی یک کاغذ ترسیم کنید
که اگر آن لطف نبود زندگی به چه شکلی ادامه پیدا میکرد
چه چیزهایی از دست میرفت و چه چیزهایی به دست نمی آمد
این ماجرا در مورد ظلم هایی که به آدم میشود هم صدق میکند
چه چیزهایی به باد میرود و چه جچیزهایی غیر ممکن میشود
شاید برای لطف کوچک کسی
تا ابد مجبور باشی از او سپاسگزار باشی!

۱۳۹۷ بهمن ۶, شنبه

پشت سرت رو نگاه کن


میگن دنیا تو رو با هرچی که بهش اعتقاد داری مجازا ت میشی
اگر مسلمونی با نقض قوانین اسلام 
و اگر مسیحی هستی با نقض قوانین مسیح
 خلاصه به هر مسلکی که معتقد باشی بر اساس همون قوانین مجازات میشی
و میتونی به وسیله اون ،اتفاق های بدی که برات می افته رو توجیه کنی
اما علت اصلی اتفاق ها نقض قانون اعتقاداتت نیست
دلیل اصلی خودتی. به خودت نگاه کن و به راهی که رفتی