۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

از مردن نوشتن!


+
من اگه یه روزبچه دار بشم ،قطعا اولین نصیحتی 
که بهش خواهم کرد اینه که به مردنت بیشتر از زندگیت فکر کن . 
به مردن همیشه باید فکر کرد .زیاد. خیلی زیاد.بیشتر از هرچیز
بیشتر از بزرگ شدن.بیشتر از مدرسه و درس خوندن
بیشتر از کنکور.بیشتر از دانشگاه . بیشتر از سربازی.
بیشتر از کار. زندگی .زن بچه ...مردن،ممکن ترین اتفاق
زندگی هر ادمه . "خدا نکنه ها" و "زبونتو گاز بگیر ها" همه اش
تعارفه!ادما از مردن می ترسن. خودم بیشتر از همه!شاید 
از  "درست زندگی کردنم" اطمینان ندارم!
+
لا به لای کتاب ها و مجله های اقای مربوط قدم می زنم و
به صدای عموم گوش می دم و التماس ی توی صداش 
که می خواد هر جوری شده از دست اون کتاب ها و مجله ها 
راحت شه . ادم وقتی نمی دونه چیزی که جلوشه چه ارزشی داره
به سختی می تونه چیزی رو دور بندازه .
یاد اتاق به هم ریخته خودم می افتم . به این فکر می کنم که منم وقتی 
بمیرم ،حتما یه نفر میاد و لا به لای کتابایی که با هزار بدبختی
خریدم دنبال خوب و بدش می گرده و حتما جای من تصمیم می گیره
که کودوم رو نگه داره یا کودوم رو دور بندازه !
کسی که شاید نتونه مثل من "جیرجیرک احمد غلامی " رو چند بار بخونه
یا حداقل برعکس من با ترجمه کتاب آلیس کنار بیاد  یا ساعت شوم مارکز 
نصفه ول نکنه و...!
تصمیم می گیرم یه سری از کتابارو نگه دارم و بقیه رو بسپارم به عموم
که به کس دیگه ای بده ،یا بندازه دور یا بفروشه یا...
روح مرحوم مربوط (اگر مثل من بخواد فکر کنه)حتما در همون حوالی
خواهد ایستاد و با خشم منو نگاه خواهد کرد
حتما  منو به باد فحش خواهد گرفت و اون دنیا منتظر من خواهد بود
تا حالم رو اساسی جا بیاره و یه انتقام سخت ازم بگیره!
من یکی که مطمئنم روحم از وارث 
دلخوشی هام به این سادگی نخواهد گذشت ! 
دوباره به مردن فکر می کنم. نه!خیلی هم ترسناک نیست
ولی اگر ادم بمیره و  به دنیا وابسته بمونه چی؟
+
فیلم side effect  رو دیدم که فیلم خوبی بود و حتی ارزش چند بار دیدن
رو هم (برای منی که خیلی سینمایی نیستم) داشت 
کتاب خوبی که خوندم "خوف " نوشته شیوا ارسطویی بود که بعد از مدتها 
منو با رمان فارسی آشتی داد . موسیقی خوب که تازه گی شنیدم 
ترانه sevda با اجرای yasmin levy بود. لینک این ترانه رو در اخر 
براتون آپلود می کنم