۱۳۹۹ تیر ۷, شنبه

تیپ


وقتی خبر مرگ اقای شاعر منتشر شد
همه مون فلاشبک زدیم به اخرین خاطره ای که از اون 
در ذهن مون باقی مانده بود
اقای شاعری که نه شخصیت تو دل برویی داشت
و نه تیپ و قیافه و هیکلی که دخترهای جوان
جذب زیباییش بشن و برای یک عکس یادگاری 
سر و دست بشکنن
 و نه اون قدر معروف که بخوای با یک عکس یادگاری و یا یک کتاب امضا شده اش
بشه به دیگران فخر فروخت 
 وقتی مرد مه شبکه های اجتماعی پر شد از عکس و شعرهای اون
و اشک و اندوه برای فقدانش
شاید اگر همین توجه های کوتاه و البته زود گذر در زمان حیات اون بهش میشد
زندگیش مسیر دیگری رو طی میکرد
به هرحال تو این دنیا بعضی چیزا کمی عجیب و غریب به نظر میاد
اینکه اگر تیپ و قیافه بهتری داشته باشی
حتی اگر نویسنده بدی باشی میتونی یک بی استعداد موفق باشی
و اگر نداشته باشی،برای دیدن و شناخته شاید باید  تا پس از مرگت منتظر بمونی

۱۳۹۹ خرداد ۳۱, شنبه

توقع


تصمیم بگیر که به هیچ کدوم از ادمهایی که فکر میکنی
نسبت به تو بی توجه هستند مسیج ندی زنگ نزنی 
و قرار ملاقاتی تنظیم نکنی.به خودت حق بده که ناراحت باشی
بخصوص اگه همیشه فکر میکنی که حواست به همه بوده
ولی دیگران خیلی بهت توجه نداشتن
سعی کن در مقابل هرگونه پیام دادنی مقاومت کنی
و احتمالا برات سخت خواهد بود
خیلی زود متوجه میشی که رفتار دیگران در مقابل تو
به نسبت نزدیکی و صمیمیتی که بین تون حاکم بوده
کاملا معقول و منطقی بوده
قبل از اینکه دیگران رو به بی معرفتی متهم کنی
سعی کن توقع خودت رو از ادما بیاری پایین!

۱۳۹۹ خرداد ۲۴, شنبه

fair


آدمهایی تو زندگی مون هستند
که من اسمشون رو گذاشتم نمیخوام و میخوام
ادمایی که براشون یک فاصله معین تعیین کردیم
که از اونجا نباید دور تر شن
و نباید نزدیک تر بیان
ادمایی که اختصاص به قسمت خودخواهانه انسان داره
همه ما از این ادمها تو زندگی مون داریم
و در عین حال همه مون یکی از همین ادمهای زندگی کسی
یا کسانی هستیم! 
همه مون به نوعی این حس تحت کنترل خواسته های دیگری بودن
رو تجربه کردیم و میدونیم چقدر بده !اما با این حال باز هم در حال انتقال
دادن به دیگران هستیم!قوانین این دنیا به شکل عجیبی جوانمردانه نوشته شده
همه چیز عالی میشد اگر انسان نامردی رو میگذاشت کنار!

۱۳۹۹ خرداد ۱۷, شنبه

همه بهانه از توست


خودش رو به در و دیوار میکوبه و میگه عاشقتم
اشک میریزه،فحش میده،تهدید میکنه و میگه عاشقتم
بچه هاش رو از خودش میرونه، نسبت بهشون بی توجهه
جوری رفتار میکنه که انگار بچه هاش رو نمیخواد 
به عالم و ادم و دوست و رفیق و دور و نزدیک زنگ زده
التماس کرده که یه کاری کنید بگرده ،عاشقشم 
میگفت بدون اون میمیره ولی الان یکساله که زندس
یکساله که زندس و روزهایی که خماره التماس میکنه
روزایی که نعشه است،تهدید!! 
خانوادش طردش کردن چون فکر میکنند اون بی عرضه بوده
و مال اموالش رو مفت از چنگش دراوردن 
سرمایه ای که اگه زنش از دستش در نیاورده بود الان سهم
ساقیای محله شده بود . اصرار میکنه که برگرده ولی پشت همه
ناله های عاشقانه،مشخصه که هدف تصاحب اموال زن و بچشه
پولی که باهاش سالها میشه راحت خورد و خوابید و کشید و التماس نکرد
عشق ساده ترین راه برای گفتن دروغ های بزرگه! بگو عاشقتم و دنیاش رو
به آتیش بکش!