۱۳۹۸ دی ۷, شنبه

مو


هر وقت یک عکس قدیمی رو نگاه میکنم
اولین چیزی که بهش دقت میکنم موهامه
بلافاصله با وضعیت فعلی موهام مقایسه اش میکنم
که ببینم چقدرش ریخته و چقدرش مونده
اگرچه تاثیری تو کیفیت زندگی نداره
پدر و دایی من از من جوانتر بودند که با ریزش غیر قابل کنترل مو.
کنار اومدند و هیچ اتفاق خاصی هم توزندگی شون نیفتاد
حداقل مثل من هر ماه این استرس رو نداشتن که احمد اقای سلمونی 
این سری چجوری میخواد موهاشون رو خراب کنه
یا صبح ها وقت عزیزی که باهاش میشه حدال سه چهار دقیقه بیشتر خوابید رو
صرف صاف کردن موهای ششکسته نمیکنن 
حالا هزینه های شامپو و ژل و واکس و ایناش بماند!
اما با همه این حرفها هربار که حس میکنم نسبت به عکس قبلی
موهای کمتری دارم عمیقا ناراحت میشم 
حس میکنم بخش بزرگی از اعتماد به نفسم از بین رفته
شاید همین روزها به دکتر مراجعه کنم و میدونم داروهایی بهم میده که فقط 
برای داروخانه فروشنده اون مفید خواهد بود 
اما گاهی ادم نیاز داره برای حفظ اعتماد به نفسش تلاش کنه
تا شاید سالها بعد از دعوای احتمالی بین سر کچل ووجدان نیم سوز شده ام جلوگیری کنم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو