*
گوش درد سر درد های عجیب و هر روز به یک حال بد جدید بیدار شدن
داره تبدیل میشه به روتین زندگیم
چه بخوام و چه نخوام زندگی من
به دو بخش قبل و بعد از ح و بارگیری قیرها
تقسیم میشه. من بعد از این دو اتفاق دیگه ادم سابق نشدم
*
فکر میکنم برای اولین بار در طی تمام سالها
تونستم بخش زیادی از تارگتهای هفته رو تیک بزنم
اتفاق مثبت سال جدید
*
کارها هنوز راه نیفتاده و روزا دیرتر میرم وشبا زودتر خونه ام
فعلا همه چی خوش میگذره
*
با دایی و فریده میریم کنسرت نور شرق
سالن توی ایرانمال هست . ماشین رو دم خونه دایی میذارم
و با اون میرم تا اونجا . یکساعتی زودتر میرسیم
اجرای خوبیه ولی صندلیهاش فاجعه است
*
جمعه با نژادی و دوستا میریم کنیسه
من 5 دقیقه دیر تر میرسم. اونجا بعد از معرفی شدن مجموعه
عکس و فیلم میگیریم. یه اقایی با کلاه خاخامی اوناس
که با نزادی اسمش رو شمعون میذاریم
یه اقای کرواتی بداخلاق هم هست که سر هر سوالی
پاچه طرف مقابل رو میگیره\
شیشه های شکسته کثیفی تو ذوق میزنه. نژادی میگه جودن دیگه
بعد از کنیسه میریم یه کافه و یه چیزی میخوریم
در کل خوبه. شب پرسپولی بازی رو میبره
هفته خوبی رو سپری میکنیم
به امید هفته ای که قراره اتفاقای سرنوشت سازی توش بیفته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو