صدای گلی رو بعد از مدتها میشنوم . زنگ میزنه و تولد رو با تاخیر تبیریک میگه
ولی خبر ی از همسر محترمشون همچنان نیست
میذارم به حساب گرفتاری کاریش
شاید تولدش زنگ زدم
شایدم به اس ام اس بسنده کنم
*
روزای کاری طولانی شدن . واکنش من در بابرش؟ کنسل کردن
کلاس
*
وقت دکتر پوستمیگیرم . کار ماشالا زیاد طول میکشه
تو سر زنون خودمو به دکتر یرسونم . از مطب میام بیرون استقلال
دوتا خورده. 5 تا دیگه هم میخوره تا هفت یک تموم شه
احتمالا پیمان رو برای تایم زیادی از دست بدیم
صبح که کولر باد داغ میزد
سر رفتن و نگاه کردن علت گرمای کولر
ناز و نوز کرد. به نظرم حقش بود چنین مصیبتی
*
رضوان میگه اخر هفته بریم بیرون کباب بخوریم
میپیچونمش . میمونم خونه و بازی میکنم واسه خودم
جمعه هم به امید فوتبال که بازی مساوی میشه
نظمم زندگیم به هم ریخته . این هفته درستش میکنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو