تمام هفته دنبال اقای خداورد بودم
بلکه بتونیم ببینیم اون داستان کرایه های مازاد بر تعرفه رو چه کنیم
که پیداش نکردیم
*
صالح مجدد پالایشگاه رو اوکی کرده
پیمان مرتب غر میزنه
انگار با کار کردن مشکل داره
علاقمند به پول مفت
کار نکرده و زیاد
*
همسر ماشالا دستش به رد کابینت میگیره و جر میخوره
صالح میگه داستانای ماشالا داره شبیه فیلم اره میشه
ترسناک و خون دار
*
ماشین برگشتی حسن اباد ساعت ده و نیم شب میرسن. پاره پوره تا
اخر شب درگیر بارنامه هاشیم. غر میزنم . متوجهم صالح ناراحت شده
چهارتا غر هم ما بزنیم . چی یمشه؟
*
روز کلاس همه چی سر تایم پیش میره
جز تمرین من که ضعیف تر از همیشه است
سر کار هم تمرین میکنم ولی فایده نداره
سر کلاس خوب نیستم. کلاس دو هفته تعطیله
باید خودمو بهتر کنم
*
پنجشنبه پر تلاطمی داریم . باید وزن همه پالایشگاهیا در بیاد
کار گره میخوره. خدا روشکر برگشتیای حسن اباد رو نداریم
به اندازه یه چایی تو خونه خورردن میرسم خونه. مجید تلفن
جواب نمیده . سارا فکر کرده سحرم بلیط داره و استرس گرفتیم
چیکار کنیم . درنهایت معلوم میشه مجید مست خونه داداششه
حر به جاش میاد . تیاتر خوبیه بعد از تاتر مجید بهمون اضافه میشه
شب فانی رو میگذرونیم . اخر شب میریم نمو رو از خونه امیر
برمیداریم .میریم خونه
*
شب سال پدر بزرگ همه رفتن بهشت زهرا .از خونه بیرون نمیرم
استراحت کامل . به امید هفته بهتر . تیممون ذوب اهن رو دو هیچ میزنه
اخر شب بارنامه های برگشتی حسن اباد رو میزنیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو