پنجشنبه هاس و باروناش!

*سنت عمیق پنجشنبه ها

بیدار می شم و طبق معمول بعد از عینکم موبایلمو نگاه می کنم.با نژادی قراره بریم شهر کتاب نیاوران تا یکی از دوستامون رو بعد از مدتها ببینیم. مثل همیشه دیرم شده(تکرار تلخ اتفاق ها!) "س" پیامک داده که  چه بارونی  میاد علی!

واسه من دیگه عجیب نیست! چون ظاهرا قراره پنجشنبه های هر هفته بارونی باشه. علی رغم تاخیر پونزده دقیقه ای نژادی (که بی سابقه بود) من بازم ده دقیقه دیر تر رسیدم. 

*مشاغل پر مشغله

دیدن یک دوست قدیمی بعد از مدتها واقعا لذت بخشه. اول از همه یاد بلاگی می افتم که با هم نوشتیم و دزد برد!و اینکه طرحی که من داده بودم رو چقدر بهتر از من اجرا کردو ناراحتی این که چرا دیگه نمی نویسه!یک کتاب شعر از ابتهاج گرفتم. چیزای دیگه ای که می خواستم رو نداشتند.آخر هفته بود و طبیعی بود که موجودی شون خالی باشه.حس می کنم کارشون سخت تر از مائه .با آدمهای بیشتری در ارتباطن. تو اون پونزده دقیقه اش اینقدر آدمای عجیب غریب دیدم که اگه یه روزمون اونجوری باشه،در دیوار ساختمون رو میاریم پایین. 

*فرحزاد 

نکته ی جالب پنجشنبه ها ی من اینه که همیشه بارون میاد و بیشتر وقتا ناخواسته می رم فرحزاد!!حتی اگه نیت مون ابتدای همت باشه.با یکی از دوستان رفتیم فرحزاد. صحبت کردیم خندیدیم .بحث سیاسی اجتماعی اقتصادی کردیم. نتایج خوبی هم داشت. جایی رفتیم که وایرلس داشت و ازش استفاده نکردیم!

*دوربین مدار بسته

آقای "ب" دارهساختمون رو به دوربین مدار بسته مجهز می کنه. حالا اگه ما دست تو دماغمون هم بکنیم تو فیلم ضبط می شه و به تاریخ می پیونده.حمید خیلی نگران بود.میگفت اگه من بخم رو عوض کنم فیلمش ضبط می شه! آقای صالحی ، برقکار مورد علاقه ی آقای "ب" می گفت فیلم لباس عوض کردن حمید رو دی وی دی می کنن کنار خیابون می فروشن!الحمد الله که این دوربینا میکروفن ندارن

*چشما رو ماس!

پهمشیره و مادر در مورد هرکی صحبت می کنن پنج دقیقه بعد تلویزیون نشون می ده!انگار چشم تمام رسانه ها به دهان مبارک این عزیزان است!ازشون خواستیم در مورد ابی صحبت کنند بلکه گشایش بشه .نشد!خر ما از کره گی مشکلات ساختاری داشت

راستی!سال نوی میلادی هم مبارک.

1388/10/10