۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

همه چی داغونه،من چقدر بد حالم


 (وحدت،بسیج،مایکروسافت)


*پنجشنبه اس؟نیست!
 دیشب اینقدر بیدار بودم که طبیغی بود تا دوازده ظهر بخوابم. ولی چه خوابیدنی!بیدار شدم.هوا آفتابیه و ظاهرا  قرار نیست بارون بیاد!دلخوشی های ما هم دوست ندارند عادت بشن . از دیشب به چند نفر عذر خواهی بدهکارم. این روزا زیاد دیگران رو ناراحت می کنم و این از نظر خودم فاجعه اس. عذر خواهی کار ساده ایه ولی از دل دیگران دراوردن تو بعضی مواقع نشدنیه.
حالم اینقدر بده که دارم یواش یواش به دکتر رفتن هم فکر می کنم . (کلا تنها چیزی که منو مجبور می کنه برم دکتر حالت تهوعه) ولی بعید می دونم برم. دیشب خواب دیدم فلانی ،با اون یکی فلانی  آشتی کردند. خواب خوبی بود
*تعطیل است
اینجا همه چی تعطیله!از اتاق بیرون نرفتم. تو ویتامین ٍ دارم خفه می شم.همه زندگیم بوی پرتقال گرفته . روزنوشته های چهارشنبه در کمال ناباوری پریده بود و پیش نویسش هم پاک شده بود.خواستم دوباره بنویسمفترسیدم دوباره به هم بریزم. در همین حد بدونین که چهارشنبه ی گندی بود.
*به همین سادگی
بعد از ظهر خانوم "م" زنگ زد و حالم رو پرسید. من که حسابی کلافه بودم بد صحبت کردم .فکر کنم ناراحت شد.  نمی دونم اثر سفالکسینه یا چیز دیگه.امین اقا آخرای شب زنگ زد. واسش یه کم تعریف کردم چه خبرا بوده . گرخیده بود طفلی!وقتی مشکلات اطرافیانت زیاده،نمی شه توقع داشت که به همه ی حرفات گوش بدن. آخر شب همشیره اینا اومدن خونه مون . شعر همه چی داغونه،من چقد بد حالم ،تو کنارم نیستی از خودم بیزارم  خوندیم . روزایی که همشیره میاد از نظر روحی ،صفر به هزار می رسم

۲ نظر:

  1. خدا سایه ء همشیره رو از سرتون کم نکنه الهی

    روزنوشتهات بوی پرتقال گرفته ؟
    =))

    خدایااااا


    لادن

    پاسخحذف
  2. shere be in latifio bebin che kardehaaa :)) baba talghini javab mide shere zadi unam kharab kardi :D

    پاسخحذف

حالا تو بگو