۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

شل می شویم



*صدای با صدا



کوچیک تر که بودم،دلم می خواست اقای واحدی-مجری برنامه ی صبح بخیر ایران-رو جر بدم . صداش یادآور صبح های سردی بود که باید می رفتم مدرسه !تو اون سرما و تو اون برفا باید سه ساعت وامیستادیم تا قران بخونن ،ناظم حرف یزنه مام هی صلوات بفرستیم و درنهایت نرمش صبحگاهی و بعد بریم سر کلاس!دوره ی دانشگاه ترمایی که کلاس هشت صبح داشتیم ،یه همچین حسی به صدای حبیب داشتم !هومن بیدار می شد حبیب می ذاشت !بعدا دود سیگار سیامک و هادی هم به ایا اضافه شد!اینا رو گفتم که بگم صبح ها وقتی صدای فارسی وان می شنوم می خوام دونه دونه کاراکتراش رو جر بدم. امروز روز تحریم بود. گوشی نمی خواستم ببرم. بردم تا از موزیکای توش استفاده کنم. ام پی تیری پلیرم(دیبیل دونی) شارژ نداشت.اهنگای قر و قاطی واسه خودشون می خوندن . کریس دی برگ ،اول صبح واقعا عالیه


*باید رفت


روز خلوتیه !موبایلم زرت و زورت زنگ می خوره!با خودم فکر کردم گفتم یحتمل تحریم فرداس !!بعدا فهمیدم امروزه.صولی جون از اتحاد شیراز کانکت شده بود . هیچ چیز مث همیشه نبود خانوم شین احساس کرده که حالم بده و اصرار داره که رو موود بیام .مسنجر رو باز نکردم مثل دیروز و پریروز!ت فکر اینم که دوباره از فیس بوک کوچ کنم به فرند فید آقای "ب" صدا کرده منو!امین اقا هم اومده تا با نوید درس بخونن. می گه یه عکس بیار واسه کارتت1می گم از فیس بوکم در میارم. آقای "ب" کرکره ی پنجره اش رو می ده بالا.خانوم "ن" می گه چرا اینجوری می کنی؟اقای "ب " می گه می خوام هوار عوض شه!(شیشه ی پشت کرکره دوجداره اس و کلا جوریه که باز نمی شه!)نگاش می کنم ،تازه می فهمه چی گفته!حرفش رو عوض می کنه که نور بیاد


*میان برنامه


مشتری: اقا من می خواستم سایتم رو بارگذاری کنم


ما: دستگاه خالی نداریم


مشتری:خودتون باید بکنین!ما بلد نیستیم .اگه بلد بودیم که خونه انجام می دادیم نمیومدیم کافی نت!!


ما:؟؟؟


*دپ به سبک من و صولتی


آقای "ب" با موبایل عکس ازم گرفت قرار شد یکی از عکسای تو موبایلمو بدم بهش. صولی جون از کاراز اومده بود پیش من حالش خوب نبود. قرار شد آهنگ دپ بذاریم و دپ بزنیم .اولین اهنگی که گذاشتیم سوسسن خانوم بود ،بعدشم خانوم ببخشید چن کیلویی شما... صولی می گفت از وقتی خانوم فشارکی اومدهفبه امین آقا می گی برو اونر با کله می ره،حالا اگه جای اون،حمید اونجا نشسته بود،وا میستادما رو نگا می کرد.قرار شد صولی ساعت سه نیم بره،بعد قرار شد چهار با هم بریم ،ساعت پنج و نیم بود که با امین اینا خداحافظی کردیم . نمایشگاه بالای پل یه ماشین هامر اورده بود.با صولی حرف زدیم.می گف خانوم حاجی می خواد برگرده به رابطه!شکلات ریدیم که چز دیگه ای جاش نخریم.


*اخر


اومدم خونه.فرمانده هنوز معتقده که من باید برم دکتر! قول دادم که فردا برم!فک نکنم برم. دلم می خواد تا لنگ ظهر بخوابم. احتمالا اون کار رو هم نخواهم کرد!کارای آرمیک رو گوش می دم . شب های تابستانش عالیه . خوبی موسیقی بدون کلام اینه که شعر نداره!مجبور نیستی چیز شعر گوش بدی!هشت به بعد بود که تلفنا ازاد شد!می شد حرف زد. تو فرند فید یه روم جدید درست کردیم با یکی از بچه ها. خیلی وقت بود فرند فید نرفته بودم . دلم می خواست از فیس بوک بیام بیرون ولی خب فکر کردم دیدم با این کار چیزی تغییر نمی کنه و پشیمون شدم حس می کنم خونسردیم رو از دست دادم .با این وضعیت ،فک کنم در اینده ی نچندان دور مشکل پیدا کنم



۴ نظر:

  1. اینجاست که شاعر میگه : زندگی آرومه من چقدر آرومم! همه چی عالیه و اینا
    این لامصب دست از سر ما ور نمیداره دیشب یارو با صد و چهل کیلومتر سرعت ( اتوبوس ) توی اتوبان این آهنگو گذاشته داره لایی میکشه انگار سواریه . مسیر 4 ساعته رو توی سه ساعت اومدیم! رسیدیم خونه کلید رو انداختیم توی در وا کردیم درو رفتیم تووو اوالین کلیپی که گذاشت : زندگی آرومه من چقدر خوشحالم! حالا یارو رو دیدم فحش خوهار و مادر دارم نثارش میکنم . دیگه به این باور رسیدم که زندگی آرومه لله!ه

    پاسخحذف
  2. توی فرند فید همسر مقام معظم رو باید میزدین حال هم میداد

    پاسخحذف
  3. عکسه گوسفند روزه ولنتاینته دیگه؟

    پاسخحذف
  4. فرند فید کجاس؟

    میگم چرا دیگه توی فیس نیستین

    خب اگه اونجا بیشتر خوش میگذره بگین ماهم بیاییم

    DDDDDD:

    پاسخحذف

حالا تو بگو