۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

زندگی بدون الکل،بدون دود ،بدون عشق،بدون عادت




*شهر مرده
صبح واقعا دلم نمی خواست بیدار شم .  خواب دوستای قدیمی رو دیده بودم که کلا لذتبخش بود. دنبال پیامک رو گوشیم می گشتم که نبود . صبح های شنبه همیشه واسه من تعیین کننده اس . اگه خوب باشه که تا اخرش می ره و اگه بد باشه که واویلا. قرار بود با عمو برم سرکار. عمو گفت نمیاد.دیرتر میاد. خودم از صدای خودم می ترسم . وحشتناکه این صدا. تو مسیر خبری از ترافیک همیشه گی نبود. تو خیابون کافی نت هم هیچکدوم از آدمایی که هر روز می دیدمشون  نبودن . تهران امروز مرده بود. تو ذهنم فکرای دیشبم هنوز دارن می چرخن . می خوام چشمم رو رو هرچی که دوست دارم و ندارم ببندم بچسبم به یه روزمره گی احمقانه . یادم باشه که بعدها اگه چیزی داغون شد یا تغییر کرد،تولدش از امروز بوده
*هرچه از "دوست" رسد....
هیچ خبری از هیشکی نیست . منتظر هیشکی هم نیستم . همه چی یوهو عوض می شه.یه تماس کوچیک،یه صدای آشنا ، یک دوست قدیمی، چند دقیقه بعد،یه بسته ی سفارشی و همون کتابی که دوست داشتم و گرون بود!"تو مشغول مردنت بودی!" کسی که حتی یک میلیونم درصد هم فکر نمی کردم وبلاگم رو بخونه،خونده بود ومنو وحشتناک سورپرایز کرد.
*آقای "ب" در فرنگ
آقا ی مهندس "د" ،اومده بود اینجا. طبق معمول کلی فیلم و دی وی دی واسمون اورده بود . خانوم "ش" ناراحته که چرا ضیافت شامی که دعوتم کرده بود رو قبول نکردم . براش تو ضیح دادم که چرا .در ادامه همبا اون هم جوری حرف زدم که ناراحت شد!(چه می کنه این مطبوعات با روابطش!)بعدا البته از دلش درآوردم!آقای "ب" امروز می گفت :داره 
می ره کلاس زبان فرانسه!!از وقتی رفته کلاس فرانسه،انگلیسیش شکوفا شده!ایشون که هنوز فارسی رو به سختی حرف می زنه(!) اعتراف کرد که کلا  تو زبان مشکل داره.حوالی ظهر احساس کردم فلانی با اون یکی فلانی آشتی کردن. ولی یکی از طرفین دعوا کمپلت ماجرا رو تکذیب کرد.داشتم فکر می کردم که اگه اشتی کرده بودند،اولین واکنش من چی می تونه باشه.خانوم سین می گفت پنجشنبه فرحزاد بهش خوش نگذشته بوده. همه ی روزش به جنگ و دعوا گذشته بوده.



*دوستای صمیمی

آقای "مثل هیچکس "اومده بود و خوشحال بودم که حداقل امین اقا نیست که شاکی بشه. همون مشتری ای که یه جمله رو ده هزار بار می گه و معمولا سه طبقه رو واسه گرفتن یکی از اهنگایی که از تلویزیون پخش می شه میاد. نمی دونم چی جوری ردش کردم رفتفولی در نهایت رفت. امیرعلی محبی پیشم نشسته و ناراحته که چرا پنجاه هزار تومن پول موبایلش اومده. واسش اهنگ بی -اف حسین مخته گذاشتم،مثل کرم شروع کرد به لولیدن. (انگار که بیونسه شده باشه) یادش انداختم که حرکات موزونش در حال پخش در مقابل دیدگان آقای "ب" و بانوست.خودش رو جمع کرد. هومن و دوستش امروز اومدن کافی نت.مثل همیشه دنیای انرژی مثبت بود . درباره ی خیلی چیزا حرف زدیم . بیشتر استفاده کردیم تا استفاده بدیم.نژادی هم اومد اونجا.داغون بود. حاج اقا فداداش صولتی هم لومد که اینقدر با نژادی بهش پریدیم که زود رفت .

*لحظات بی نظیر اخر وقت

ساعت های آخر شب کافی نت واقعا منحصر به فرده.
حمید هم سرما خورده!(ملت همدرد دارند و ما هم)و از شدت سرما خوردگی دپ زده .  با کمک های دارویی آقای صولتی ، از سفالکسین به اموکسیسیلین رسیدیم.کلا ویروس سیار شدیم ما.همه مون یه نوعی  از آنفلانزا رو داریم حمل می کنیم. امین آقا رفته واحد آقای "ب" از سرویس بهداشتی استفاده کنه ،چهل پنج دقیقه گذشته بود و هنوز نیومده بود. آقای "ب" تو واحدش ماهواره رو خاموش کرده،داره ماها رو نگا می کنه!آقای "ب" می پرسه کسی سراغ داری بیاد منشی دفتر ما وایسه،می گم نه!ایشون نژادی رو نشون می دن و می گن این دوستت چی؟ببین دوست داره بیاد اینور کار کنه؟؟کم مونده به عمو هم پیشنهاد کار بده! نزادی و امین آقا از دو دستگاه متفاوت دارند وبلاگ منو می خونن وآقای "صولتی هستم"دستگاه جفتشون رو خاموش می کنه. اخرشب رفتیم از دارخونه ی جناب سرهنگ یه شیشه شیر با تک ممه واسه نژادک گرفتیم

*آش

هنوز اون آشه که توش فقط شلغم داره تموم نشده!اهل بیت  یه جوری اینو پختن تا مریضی بعدی هم سوپ داشته باشیم.ژنرال همچنان اصرار بر استعمال ویتامین "ث" داره. صداهای اخر شب رو دوست دارم.معمولا خسته اند. معمولا بی حوصله اند. یه چیزی از صبح تو مغزم می چرخید هنوزم داره می چرخه: اینکه می شه همه جیز رو کنار گذاشت!حتی الکل،حتی سیگار،حتی عشق،حتی عادت های بد ،حتی....!

*موزیک
نامه-مسعود سعیدی 

از صدای خواننده اش خوشم نمیاد،ولی این شعر ِ شاهکار رو از قدیم دوست داشتم



۲ نظر:

  1. harchiziyam nemishe kenar gozasht ziyad khoshbin nabash sakhte :D kheili sakht
    darzemn hamchenan jang o davast :D farahzad o gheyre ham nadare :D

    پاسخحذف
  2. کماکان داغون در پوستِ دیگه امروز نشستم فقط تمرین نوشتم یه متن ترجمه کردم واسه استاد کل اینایی که گفتم دو نمره هم نمیشهالکی دلخوشکنک کتابه مرگ نداره عالیه عادت های بد رو هم میشه عوض کرد ولی پریود که بشی بازبرمیگرده سرجاش از الان دارم به این فکر میکنم از هفته ی بعد دیگه دلخوشیه تک شیشه گرفتن هم نداریم زمان خوشش باز میره جاش رو میده به ناخوشی و فکرای جورواجور . دیشب منم اتفاقآ خواب دیدم بعد از مدت ها ، من لعنتی دوباره و اینا خوابش خوب بود ولی بیداریش نه حرف دارم ولی بی حرفم

    پاسخحذف

حالا تو بگو