۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

امروز، گذشته ی فرداس



*به سوی فردا
امروز صبح،بیشتر از تمام این روزای تغعطیل خوابیدم بدون صدای فالش  آقای درویش ،بدون صدای تلویزیون،بدون صدای موبایل،بدون میس کال آن عزیز ِ نگران!ارامش ِ بعد بیداری رو بعد از مدتها لمس کردم!وقتی ارامش در ابعاد وسیع میاد سراغم  می دونم قراره که مشکلی پیش بیاد که همه ی ارامشه و انرژیه به فنا بره. مجبورم محلش نذارم. چون حالم خوبه و می خوام باهاش ور برم که بهتر بشه . اون خاطره ی مسخره رو از گردنم باز می کنم . حس می کنم این چند وقته زیادی ذهنمُ درگیر گذشته کردم. می خوام از امروز،یه گذشته ی زیبا تر واسه ی آینده ام بسازم !!(یه چی تو مایه های خلق اثر تاریخی واسه صد نسل ِ بعد از ما ) دلمُ می ذارم پیش کسی که مشکلش دیگه با دعا هم حل نمیشه و اونی که هر شب حتما دست دعاش رو به اسمونه و خدا رو شکر می کنم .
*حس ِ احمق ِ من
اخیرا یه حس ِ احمق تو خودم کشف کردم. یوهو میاد سراغم.مثل یه الارم می مونه.گاهی می گه منتظر خبر خوب وباش گاهی وقتا برعکس. روز ِ اولی که جدیش گرفتم ،واسه یکی از دوستام مثل یه قاصد خوش خبر عمل کرد . و شاید دو هفته گذشت تا همون حسه این بار خبر یه اتفاق بد رو برای همون ادم داد و متاسفانه به حقیقت پیوست . حسی که چند روز قبل از سفر حاج خانوم اینا هم بود . حسی که روز بازی استقلال پرسپولیس هم بود .حتی دو روز قبل از  روزی که همشیره تصادف کرد هم داشتمش. این روزا زیاد دنبالش می گردم.زیاد باهاش ور می رم .اخرین باری که حسش کردم،از رفتن شب و دمیدن سپیده خبر می داد.مثکه قراره همین روزا برگرده خونشون !قبل از اینکه این سال ِ گه تموم بشه. اسفند ماه رو فراموش نکنید!ماه ِ آخرِِِ ِِ ساله!شاهنامه اخرش خوشه،سال هشتاد و هشت هم به هکذا!!

۳ نظر:

  1. دقیقن
    شاهنامه آخرش خوشه

    پاسخحذف
  2. ببین یعنی الان دقیقا پیش بینیت برا اسفند چیه ایشالا؟

    پاسخحذف
  3. وقتي مشغول مردنت بودي و در حال خيانت به رفيقت
    همه چيز تموم شد
    آغاي بامرام
    حتي توي ليست گه ها هم نميشه گذاشتت

    پاسخحذف

حالا تو بگو