۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

تو مشغول مردنت بودی





*توهم
توهم عجیب صبح من عالی بود!فکر می کردم دارم خواب می بینم که باید بیدار شم!ولی وقتی بیدار شدم بیست دقیقه دیر تر از ساعت بیداری هر روزم بود!

*فکرشم  نکرده بودیم
روزی که یوهو تصمیم گرفتم مطروز  رو راه بندازم ُبه همه چیز فکر کرده بودم جز اینکه شاید روزی بلاگ اسژات هم مثل یاهو و گوگل باز نشه! اتفاقی که از جمعه صبح شروع شده و تا لان که ساعت ۰۰:۴۴ روز هشتم دی ماهه ادامه پیدا کرده. امروز وقتی دیدم اخرین تلاش هام برای باز کردن بلاگر بی نتیجه اس ُُتصمیم گرفتم به آغوش اسلاو وطن برگردم و بیام سراغ رفیق ِ همیشه ضدحالُجناب آقای بلاگفا و اکانت www.matrooz.blogfa.com رو بسازم که به کمکش در مواقع ضروری به آغوش اسلام باز بگردم

*بی برقی

سرعت پایین سایت های فیلتر و مسنجر و ایمیل قطع کافی بود که قید درامد امروز رو بزنیم.این وسط بی برقی رو کم داشتیم که اونم اومد سراغمون.آقای "ب" بعد از بی برقی اومد سراغ ما!با این سوال که چرا فقط برق ما رفته؟؟رفتیم دم در و دیدیم یه نفر فیوز ما رو باز کرده. فهمیدیم که به خاطر عدم پرداخت قبض ِ سیصد و شصت هزارتومنی قطع کردنمون. پاشدیم و رفتیم اداره برق.ادیبی گفت اداره ی برق منطقه تو خیابون طالقانیه.اگر محل کار خانوم "س" طالقانی نبود و نمی گفت که اداره برق تو خیابون بهارهُبنده همین الان هم داشتم در راستای خیابان طالقانی دنبال اداره برق می گشتم. از اونجا که ما مجوز همه چی مون تحت آموزشگاههُمی شد از سهمیه ی برق آموزشی استفاده کرد و رقم قبض رو از سیصدبه صد هزار تومن کاهش داد

*بابا برقی های خوش تیپ

چیزی که واسم عجیب بود این بود که تو اداره برق همه تر و تمیز بودند.برعکس مخابرات منطقه که همه شون وضعیت شون واویلاس.دوستان نه قبض مون رو یک سوم کردند. نه از مبلغش کم کردن تهدیدمون هم کردن . مام زودتر در رفتیم تا تنبونمون رو هم بابت پیش رداخت از امون در نیارن . سیصد تومن قبض برق رو پرداخت کردیم و بدون مراجعه به اداره برق یه فیوز از آقای صالحی برق کار محل(ما بهش می گیم اوستا .ولی اون خوشش نمیاد )گرفتیم و کارمون رو شروع کردیم

*میان برنامه

مشتری:آقا ببخشید من یه فلش از رو زمین پیدا کردم می شه امتحانش کنین ببینین کار می کنه یا نه؟

*داغونیسم


امروز اینقدر داغون بودم که نیم ساعت با کسی صحبت می کردم که فکر می کردم یکی دیگه اس!اگه اون لحظه که ازش پرسیدم:تو که وی پی ان داری غمت چیه ازم نمی پرسید وی پی ان دیگه چیه؟نمی فهمیدم این یکی دیگه اس!از اونور خانوم "پ" زنگ زده  من باز فکر کردم خانوم "م"بهش می گم از شماره غریب زنگ می زنی!!می گه علی تو خودت هر دفعه به همین شماره ی من زنگ می زنی!!!مام خواستیم ماسمالی کنیم گفتم آخه من یه ایرانسل ازت دارم !ایشون پاسخ دادن:علی من فقط یه هفته یه خط ایرانسل دستم بود!!خدایا!کمک لطفاْ

*آی توئیت

به قول ادیبی به تعداد  آدم ها راه است برای رسیدن به توئیتر.با کمک آی توئیت بی توئیتر نموندیم امروز.خدا رحمت کنه پدر سازنده ی برنامه  هندی کافه رو که به ما اجازه میده مانیتور مشتریا رو ببینیم. .وگرنه نمی تونستیم ادرس یه فیلتر شکن رو به اون راحتی بدست بیاریم.امروز حس کردم یه نفر بهم یه دروغی گفت. اتفاقای بعدش هم یه جورایی حسم رو تائید کرد. اخیرا دروغ می شنوم ناراحت نمی شم

*تو مشغول مردنت بودی

امروز رفتم کتاب "تو مشغول مردنت بودی" رو بگیرم.هشت هزار و پونصد تومن بود.نخریدم. جاش اسم کتابش رو سرچ کردم و شعر "تو مشغول مردنت بودی" رو پیدا کردم.شعرش شاهکاره.ولی حالا حالاها فکر نمی کنم که واسه یه کتاب صدو چند صفحه ای هشت هزارتومن هزینه کنم.امروز تولد هادی هم بودویادم رفت بهش زنگ بزنم و اعصابم یه خورده به هم ریخت .دوست ندارم  به بی معرفت شدن عادت می کنم
1388/10/07

۵ نظر:

  1. خوب بجه پررو از اول مبگفتی اشتباه گرفتی خودم کمکت میکردم!!!

    پاسخحذف
  2. مهندس جان اگه الان می گفتن پول فان شده 8 تومنم نمی دادی؟؟؟ مگه میشه؟؟ الان به قلیون که تفریح یه ساعتم نیست 7 تومنه
    اینجوری می شه که پیشرفت نمی کنیم دیگه

    پاسخحذف
  3. حسودیم میشه بهت....چون اصلا وقت کتاب خوندن ندارم
    :(

    پاسخحذف
  4. دقت کردی وضعیت روزای تاسوعا عاشورای هر سالمون حداقلبرای من که اینطوریه داره بدتر ازسال قبل میشه؟مملکته داریم؟

    پاسخحذف
  5. خب اقلا شعرو كه شاهكار بودو ميگذاشتي اينجا شايد 4 تا ادم ديگه هم به 8500 مشكل داشتن... البته شعرش واقعا محشره.

    پاسخحذف

حالا تو بگو