۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

اینجا،چهارهمین روز ِیک سال

(منتظریم که قاصدی خبری بهتر این ها برامون بیاره)

*زمانی برای برگشتن

ساعت از چهار ِ صبح گذشته و من غرق در لذت خاطرات  ِ این وبلاگم و برای اولین بار دارم می خونمشون . اصولا وقتی یک چیزی رو می نویسم ،نمی خونمش .شاید واسه همینه که همیشه غلط های تایپی و املایی و انشایی توش بیداد می کنه. پست به پست می خونم و می رم جلو و انگار همه ی اون روزا جلوی چشام ظاهر می شن . می خندم . به خریت های خودم. به اشتباهام . به فکرایی که می کردم. به اتفاق هایی که فکر می کردم می افته و نیفتاد. به کارایی که باید می کردم و نکردم . دلم برای اون روزا تنگ می شه. واسه فکرایی که نمی شه نکرد!واسه بارونای پنجشنبه و حتی گند  کاری های حمید و خنگ بازی های آقای "ب" .دلم واسه اینجا نویسی تنگ می شه و تصمیم می گیرم بازم  اینجا بنویسم. به خودم قول می دم دیگه اینجا رو نبندم
 *اداب ِ چهاردهم های یک سال
چهاردهمین روز سال،همون روزیه که بچه هه از مدرسه بدش میاد وتکلیفای عیدش با وجود پانزده روز تعطیلی هنوز ناقصه . روزی که ادمای شاغل دوست ندارن چشاشون رو باز کنن،دلشون نمی خواد از رختخواب کنده بشن ، روزیه که تهران خلوتیه خوبی داره ،روزیه که اکثر مردم لباسای تر و تمیز می پوشن،تمیز تر از قبل می گردند،در چنین روزی نخستین دیدار بامدادی من،چهره ی جذاب حمیده با شلوارک ده هزارتومنیش!(که خریده بود تا با اون بره لب سواحل ایروان) چهاردهمین روز سال،همون روزیه که همه مثل شخصیت های سریالای تلویزیونی حرف می زنن!جهاردهمین روز ِسال هم مثل سیزده روز اول هر سال،رسم و رسوم تعریف نشده ای داره که هر سال به جا آوده می شه. امسالتون مبارک ،به امید اتفاقای خوب

۵ نظر:

  1. یعنی دیگه اینجا بسته نمی شه دیگه؟

    پاسخحذف
  2. چهاردهمین روز سال روزیه که من ازش متنفرم.
    همه اینایی که تو این 14 روز ندیدیشون می خوان مثلن مهربون باشن که وااااای چقد دلمون برات تنگه! چهاردهمین روز سال روزیه که همه رفتاراشون مصنوعیه.

    پاسخحذف
  3. خوشحالم که اینجا بسته نمی شه

    پاسخحذف
  4. والا ما هم امیدواریم اینجا درش باز باشه

    پاسخحذف
  5. اینو فراموش کردی که بگی روز چهاردهم امسال شنبه هم بود که خودش داستانی طولانی داره برای مزخرف بودنش
    مطبوعات جان سال خوبی داشته باشی

    پاسخحذف

حالا تو بگو