۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

منتظرش که باشی


*در انتظار که بنشینی
یکی از اعتقادات عجیب و غریب من تو این زندگی بیست وپنج ساله همیشه این بوده که :هر وقت در انتظار اتفاقی باشی،بدون شک اون اتفاق خواهد افتاد. شاید واسه همینه که وقتی به یه اتفاق بد یا خوب ،زیاد فکر می کنم تو کوتاه ترین زمان ممکن باهاش رو به رو می شم . مثل همین چند روز پیش .یعنی سیزدهم فروردین که از دقایقی پس از بیداری منتظر حضور پر اقتدار  نحسی سیزده بودم !!(کسی به خوش شانسی سیبیل اعتقاد داره،به نحسی سیزده هم اعتقاد داره) یه اتفاق احمقانه تو یه روز تعطیل غیر کاری که یه استرس بی مورد رو بهم وارد کنه و متاسفانه این انتظار خیلی هم طولانی نشد و در نهایت ساعت شش بعد از ظهر نحسی مورد نظر ،تو دستشویی یکی از پار ک های تهران به سراغ مون اومد و باعث شد که تو یک شرایط کاملا نامناسب آب دستشویی قطع بشه .حالا تصور کنین نصف جمعیت پارک تو صف دستشویی ایستادن،آب هم قطع شده و  موجودی آب افتابه هم اینقدر محدوده که کوچک ترین اشتباهی موجب از دست رفتن ِ آخرین شانس طهارت !! می شه . واقعا مدیریت اوضاع تو این شرایط بحرانی!!سخت به نظر می اومد . خبر قطع شدن آب رو به دوستان منتظر می دم و تو ذهنم تصور می کنم که الان حجم وسیعی از اون جمعیت صف رو ترک می کنن. صدای یه آقایی رو می شنوم که در مورد آب کر و آب قلیل حرف می زنه. می گه مثلا شما اگه تو بیابون آب نداشته باشی ،می تونی با آب میوه -مثلاَ هندوانه -  طهارت بگیری. با خودم فکر می کنم که وسط بیابونی که آب نیست،آب هندونه از کجا می تونیم گیر بیاریم؟؟یا مثلا تو جایی که آب نیست کی آب میوه رو صرف این کار می کنه ؟از دستشویی بیرون اومدم و دیدم که نه تنها صف کوتاه تر نشده بود ،بلکه دو سه متری هم بهش اضافه شده بود .
وقتی داشتم بر می گشتم،تو راه دو تا ماشین رو دیدم که به شکل بدی تصادف کرده بودند . یعنی اونا هم به نحسی سیزده فکر کرده بودند؟؟
*جور دیگر باید دید
نشسته بودم و با رنگ قالب بندی اینجا ور می رفتم . (اونایی که منو بیشتر می شناسن،با عادت ور رفتن من اشنایی کامل تری دارند) می خواستم  شکل دیگه ای به خودش بگیره. شکلی که حداقل با دیروزش فرق داشته باشه . شاید مهربون تر به نظر بیاد.یا به قول کامی ال-کی : انرژیک تر بشه که خوشحالمون کنه!خیلی زور زدم که متفاوت تر از قبلش کنم  ولی این اتفاق به نظرم نیفتاد!چون هنوز تو ذهنم رنگ های فونت باید روشن می بودند و رنگ های زمینه تیره!!پس طبیعی بود که اتفاق خاصی نیفته و  همون رنگ های قبلی،فقط  جاها شون رو با هم عوض کنن!
تا وقتی که ذهنت و نگاهت رو عوض نکنی،نمی تونی منتظر یک اتفاق متفاوت تو زندگیت باشی .

۳ نظر:

  1. طهارت با آب میوه یا هندوانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نوچ می شه که!!!!

    آخرش چی شد؟
    چی کار کردی؟

    پاسخحذف
  2. ااااا،این بالایی چقد همه چیزایی که من می خواستم بگموگفت.حالا چیکار کردی؟!:)))
    فک کن آب پرتغال!!:))بشین روش آبش دراد!!
    .
    به هر کی ده تفاوت بین این قالب با قالب قبلی پیدا کنه آب پرتقال میدیم برای مواقع ضروری!
    هدرت قبلن زرشکی نبود؟ فک کنم کرم یا طوسی بود.
    این ستون بقلیم فک کنم یه تغییرایی کرده.
    پرتقال منوبده خودم آبشو میگیرم!
    .
    اگه خواستی تغییری تو قالبت بدی اون فونت هدرتو عوض کن.

    پاسخحذف
  3. من بگردم برات که =))))
    حالا با چی پاک سازی کردی ؟؟
    ـب میوه ؟؟
    یا هندونه =)) ؟؟
    پارک کجا بود ؟؟
    ادرس بده بدونیم نریم دیگه اونجا :دی

    رنگتم تکه که
    عوضش دنبال کتتده هات گرمزن :دی

    پاسخحذف

حالا تو بگو