۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

آخر ِ راه اومدن،با روزگار


شهرام بهمنی می گه : اینجاعشق پایان خوش فیلم های هندی را ندارد
اما به نظر من،این زندگیه که پایان خوش فیلم های هندی رو نداره
دوشنبه ی پر استرس ما هم با بدشانسی کامل تموم شد 
و چیزی که هنوز ادامه داره،زندگی ماست!
گاهی باید با اون چیزی که تقدیریا سرونوشت یا شانس یا قسمت صداش می کنن
کنار بیایم ،گاهی باید با روزگار راه بیایم ،دلخوش به این باشیم که
این نیز بگذرد!
اگر چه به قول عزیزی آدم تو بدشانسی هم باید خوش شانس باشه!

که فکر میکنم الان من همون آدم خوش شانس،توی بدشانسی ام!
و چقدر خوبه که تو شرایط سخت و لحظه های تلخ آدم،کسایی باشن 
که ذهنت رو از دنیای تلخ حوالی خودت دور می کنن
مثل سمانه ی عزیزم،که از صفر تا صد ماجرا با من بود!
مثل صالح گاراجی (آقا موسی) و سلکشن(!) خوبش،که خوبه
مثل امین آقا نعای یقه بالا، که راضی ام ازش
عمو سیا و اون استدلال تاریخیش در مقابل یک سوال تاریخی
مثل میثم و حاجاقا و آقا مجید و کیفش!(شرکای جدید!)
مثل مریم که پا به پای من دیروز فحش داد!
مثل عمو مسعود که همیشه انرژی ادم رو از از منفی صد به مثبت هزار می رسونه
مث خیلیا ی دیگه که دیروز کنارشون خیلی چیزا رو فراموش کردم




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو