۱۴۰۲ مهر ۱, شنبه

تمام !

 بالاخره تمام شد

رابطه ای که سالها منتظرش بودم. براش دعا و نذر کردم

در نهایت دیدم که چیزی که میخوام نیست

مثل لباس زیبایی که اندازت نیست

مثل ماشین گرونی که رانندگی باهاش رو بلد نیستی

مثل مهمونی با شکوهی که بهش تعلق نداری

بستنی سنمارکو اخرین جایی بود که با هم رفتیم

و بعدش یک خداحافظی طولانی و یا شاید ابدی

*

بالاخره روکش دندام رو میچسابنم . دکتر میگه

ممکنه بعدها از یر شیطنت کنه و بره واسه کشیدن

شت!

*

مسواک برقی سفارش میدم. با یک روز تاخیر به دستم میرسه

روی بدنه اش لکه های ابی هست به فروشنده زنگ میزنم

فروشنده ابراز تعجب و شرمندگی میکنه. فرداش برام یکی دیگه

میاره. ظاهر کاسب مهربانی داره. مشتریش خواهم شد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو