*
برای خانم ح هوایی بدی میزنم . مسیجمیدم و عذرخواهی میکنم
کمی جدل میکنیم و به صلح میرسیم
بیقرار تر میشم . دلم تنگ شده براش. روزای بدی رو میگذرونم
با ژینا بهم خوش نمیگذره . گذر زمانه و کاملا با چیزی که تو ذهنم
داشتم فرق میکنه. ادبیات مشترک نداریم و انگار همون دوستای قدیمی موندیم
لیوانی که برای ح فرستادم رو مرجوع میکنه . از من بعنوان استاکر یاد میکنه و روزهای
تلخی رو بدون هم میگذرونیم هرچند هر دو تلاش میکنیم بگیم بهمون خوش مکیگذره
*
خواهر بالاخره اوکی مهاجرت رو از مهندس گرفته. خونه جدید خریده و قراره اونجا رورهن بده
تو حماسباتش اشتباه میکنه و پول کم میاره . براش جور میکنیم هنوز مردد بین رفتن و موندنه
تخت و مبل هاش رو فروخته و حالا قراره خونه ما زندگی کنه.
*
سهل انگاری تو رانندگی و حواس و پرت و ور رفتن به موبایل و در نهایت تصادف
کاپوت غر میشه و رنگش میریزه. ماشین رومیذاریم پیش امراله و حدود 4 تومن برام اب میخوره
کاش همه مشکلات با پول حل میشد
*
بلیت کنسرت سراج رو میگرم و تنهایی میرم . بعد از مدتها تفریح انفرادی
فضای جمع مذهبی به نظر میاد . کنسرت حال و هوایی عاشورایی داره
استاد در حین خوندن صداش کمیگیره و درست نمیشه. خش میگذره. شب خونه سارا اینا
مهمونیه و من نمیرم .مجید تاکید میکنه که خوش گذشته ولی حس میکنم اونجوری که باید
نبوده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو