*
هفته پرتلاطم با حمله موشکی اسراییل به ایران و حمله تلگرامی من با ح
شروع میشه . اخرین تلاشهای من برای ارام گرفتن
برای برگرداندن
منی که خود خواسته میخواستم از رابطه بیام بیرون
حالا دارم تقلا میکنم که برگردم به موقعیتی که
کسی بهتر از من پولدار تر از من و احتمالا
بلد تر از من پرش کرده . تمام اینها به تنهایی غم انگیزن
برای منی که تنها ترین موجود ممکن شدم
منی که دوستای زیاد رو از دست دادم و از جریان عادی
زندگی جا موندم ح برای اولینبار و احتمالا تا ابد منو بلاک
میکنه و حتی استوریهای واتساپم رو میوت میکنه
در اخرین پیام میگه رابطه اش جدیه و قراره خانواده ها هم
یکدیگر رو ببینین . این پایان احتمالی عمیق ترین رابطه زندگی من بود
تو قلب من یه امپراتوره
*
بدنبال داستانهای جنگ شقایق ناراحت و افسرده
صحبت از برگشتن میکنه
کاش حداقل الان این تصمیم رو گیره
*
یکی از روزهای میایم سر کار و میبینیم باز مجوز قطع شده
غلامی تو سر زنون میره پایین و میگن مشکلی نبوده و نباید قطع
باشیم . مشخص میشه سازمان به اشتباه مارو قطع کرده
با این حال صبر میکنیم تا وصل شه . نمیشه حتی ساعت 12 شب
صولتی لپ تاپ رو برده خونه تا به محض وصل شدن بارنامه شونو بزنه
چهار صبح وصل میشه خطر از ما عبور میکنه
*
جمعهرو گذاشتم برای ژینا . تا اخرین لحظات ققبل از رفتن
نگاهم به گوشی بود که شیاد خبری از ح بشه . من دیوونم
میرم دنبالش. برخلاف تصورم خوشگل تر شده
دلم میخواد براش بمیرم
معاشرت خوبی بود شب حس میکنم اشتهام باز شده
شاید این غصه منو از پا در بیاره
شایدم نه ورژنیقوی تر از قبل برام بسازه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو