*
یکشنبه اولین روز کاری بعد از تعطیلات هست و من کله سحر میام تا ماشین سارا رو بگیرم
بار روغن موتوری دارن که یه کارتنش عقب ماشینه . ماشین رو زود میگیرم میره و بار میزنه
و کار خیلی سریع و شسته رفته انجام میشه
کار کردن برای اشنا سخته استرس داره و همه اش نگران اب روت هستی
*
با ح چت میکنیم و طبیعتا کار به دعوای اخرش میکشه همه چی ازپیشنهاد تیاتر بهش
شروع میشه و ناگکهان بغض حسادت من به رابطه جدیدش میترکه
مجبورش میکنم کاغذ روی دیوار که براش نوشته بودم عشق همیشه در مراجعه است
رو پاره کنه. میکنه . عشقهای قبل از این اقاهه سو تفاهم بود!
*
روز پر استرس دربی کار زود تموم میشه و راس فوتبال میرسم خونه
تیممون بازی بهتری میکنه و در نهایت میبره . برای دقایقی از حال کثافتم میام بیرون
مهمونی عید ما با تاخیر انجام میشه . روزکاری سبکیه که با معاینه فنی
و تعویض روغنی شلوغ میشه . شب همه به اضافه رامتین و حسن و محسن
میان . مهمونی طولانی و کسل کننده . بچه ها انقدر ایرن رو از دست به اون دست
میکشن که بچه کلافه میشه . پدرم که صبح افتاده تو جوب و ما حسابی خوش شانس بودیم
ماجراش رو تعریف میکنه و حسین زاده استیل مسخره کردن میگیره . دوست دارم
برینم بهش ولی خونسردی رو حفظ میکنم
*
جمعه میرم پیش سارا و خبر ترور شدن نرولا رو با هم مرور میکنیم . با سیاوش
قرار دارم و نمیرم . حوصله ندارم اکتهای عاشقانه ح به دوست پسر جدیدش اذیتم
میکنه تو توییتر فعالیت نمیکنم تا اکتی از ح ببینم من ادم فراموش شده زندگی همه ام
من تنهام . کاملا تنها.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو