سرعت اتفاقای زندگی خواهر بیشتر از حد تصوره
ویزاش اومد و حالا به همسر صوری خودش علاقمند شده
هرچن برای من غیر قابل باوره
امیدوارم اتفاق مایوس کننده ای این وسطا رخ نده
*
برای اولین بار با چشم غیر مسلح میرم تیاتر . زودتر میرسم و با تبلت فوتبال
میبینم . مساوی میکنیم و شت نمایش خوبی نیست
نمیدونم شاید من نمیفهممش
حس میکنم از دایره درک دارم دور میشم که نتیجه همنشینی با ادمای میان رده است
*
سه شنبه با بچه ها میریم نمایش موزیکال. کیفیت همه چی معمولیه
یک نمایش معمولی با اجرای معمولی معتمدی/. سارا نمیاد و به جاش
سپیده دوستشون وسحر میان سپیده دیر کرده و چهره گلی دیدنیه
نژاد هنوز سرفه های خشمگین میکنه . بعد از نمایش دخترا جدا میشن و ما شام میریم
اکوان پیتزای خوب از پدر و مادرخوبم بهتره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو