استقلال و تراکتوره منتقد فیلم از عدم جذابیت فوتبال میگه و اقایی
\که کنار من نشسته میگه بازی جذابی هم بوده انگار
فیلم شروع میشه و از تماشای بدون سانسور فیلم تو سینما لذت میبریم
بعد از فیلم انتراکت کوتاه و سپس نقد فیلم.وسط نقد فیلم یه خانوم محجبه
شخصیت داستان رو لاشی معرفی میکنه که همه مون پشمامون
میریزه تجربه تمیزی به نظرم میاد
بعد از نقد شام میخوریم و میریم
*
اقای ر عشق جدید خواهر برنامه داره بره همدان و خواهر اصرار داره
باهاش بره ولی اون تمایلی بهبردنش نداره. خانواده تازه روشنفکر شده ما
هم واکنشی نسبت به ماجرا ندارند . در نهایت اقا قبول نمیکنه و رفتنشون
کنسل میشه. خواهر سر شام میزنه زیر گریه و مامان و پدر براش اکلیل میریزن
شاید فکر میکنن که به خاطر مهاجرت و دوری طولانی گریه میکنه ولی من این جنس
از گریه رو میشناسم . وقتی اقای میم میخواست بره سفر کویر و ح رو با خودش
نبرد. همون روزی که من با تمام قلبم کنارش نشسته بودمُ زد زیر گریه که
چرا مثل یه دوست دختر براش تعریف نشده
*
پنجشنبه طلسم رو میشکنیم و هدیش مال دور هم به یاد ایوم قدیم جمع میشیم. طبق معمول
صولت دیر میاد . خواهر صولت و بچه هاش هم هست . دخترش صدای بلندی داره
و بدقلقه. به مرور بقیه شونم میان .و سیاوش بهمون اضافه میشه. کنار میزمون شکلات فروشی ای هست
که بچه ها از تنگش مشت مشت شکلات برمیدارن . سیاوش طبق معمول
بچه های بد قلق رو سر حال میاره . به خواهر صولت میگم
میتونین دوستمون رو اجاره کنین بری این چند روز شب خوبی رو میگذرونیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو