۱۴۰۰ بهمن ۳, یکشنبه

هفته های سرد مستر لونلی



 صبح رو با دیدن استوریش شروع میکنم .ناخواسته به به بقیه عکسهاش سرک میکشم

حال خوبی ندارم .عجیب نیست. جدید هم نیست تصمیم میگیرم بچرخم تو روزهای هفته ای که گذشت

2

شنبه ای که خوب شروع بشه تا اخرش همه چیش خوب پیش میره

وقتی شنبه ات خوب شروع بشه ،  دوست داری این یک قانون باشه و شنبه های بد

دوست داری بگی اینا همه اش خرافات و توهمه. شنبه ی بد پر استرس

پر اشتباه.باطلی پشت باطلی جنگ اعصاب پشت اعصاب. دوست داری 

سزتو بکوبی رو میز. بی فایده است.  اخر وقت بدتر هم میشه. با یه دعوا با یه درگیری

دم خونه دور میزنی که دوباره برگردی سر کار. حل میشه. میری خونه. سعی میکنی ذهنت 

رو اروم کنی. هیچ شنبه بدی تا اخر بد پیش نرفته . هیچ وقت هم نمیره

3

از استرس دیر رسیدن تو شب سرد و بارونی زودتر کارم  رو پیش میبرم سه بار

محل برگزاری کنسرت رو دور میزنم بالاخره پارک میکنم . یه پسر هم سن و سال من

با شلوارک وایساده و یک دختر پلنگ کادو به دست رو تا خونه مشایعت میکنه. خدا به الکل

خونش برکت بده. لای جمعیت ژیگول هنری می ایستم منتظرم برنامه شروع بشه. سالن رو باز میکنن

صندلی ای که بهمون میدن با پولی که ازمون گرفتن سینک نیست .

اخرین کنسرتی که رفته بودم همین ماهان بود بعد کرونا اومد و همه چیز به هم خورد

به این فکر میکنم که شاید این اخرین باری باشه که میتونم بیام کنسرت و به این نتیجه میرسم که 

این جای بد به  اون کیفیت خوب موسیقی می ارزه

4

وقتی میخوام بسته خریدهای انلاینم رو باز کنم همیشه هیجان زده ام اگر کتاب باشه که بیشتر

یه کتاب به اشتبها ارسال شده. گرون تر از اونی که سفارش داده بودم .خوبیش اینه که مطمئنم برای

عوض کردنش کار سختی پیش روم نیست. تو ایران وقتی ریش کسی رو گرو داری خیالت راحت تره

5

و بعد از دوسال دوباره برای تماشای تئاتر میرم . زودتر از میرسم و تصمیم میگیرم

 یه سر به ثالث و کافی شاپش بزنم . تو هوای سرد و خیس جایی که سرویس بهداشتی داشته باشه 

کم از بهشت نداره. فروشنده هاش طبق معمول میچسبند بهت و آفر میدن.کتاب و مجله میخرم روی صندلی 

یک نفره میشینم و سفارش میدم .چنددقیقه بعد یه پسر جوان رو به روی استادش روی میز کناری من میشینه

صداش رو میشنوم که داره در مورد سرماخوردگیش حرف میزنه. فنجون چایی تو دستم خشک میشه

ماسکم رو میزنم دوتا فحش زیر لب میدم حساب میکنم و میرم.تو ترافیک گیر میکنم تو اخرین لحظه جای

پارک پیدا میکنم. بارش برف شروع شده. سرده. به خودم لعنت میفرستم میسینم .نمایش خنده داره

نمیخندم . تنهایی بلند خندیدن رو بلد نیستم. راضی میام بیرون. دوست دارم شام برم بیگ بوی . از سرما پشیمونم

توی پارک دوتا پسر دارن از هم لب میگیرن. نگاهم رو می دزدم ازشون .یه ماشین میرسم خودم رو میرسونم خونه

بوی سیگار میدم .شالگردنم روی سرم کشیدم. گرم میشم.ویس استاد رو گوش میدم. از فردا همایون میزنیم

خوشحالم .کتابش رو ورق میزنم و تی اهنگهایی که قراره بزنم غرق میشم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو