۱۴۰۴ فروردین ۱۶, شنبه

404

 *

از تعطیلات عید برگشتیم

امروز روز اول کاری هست

گوش سمت راستم مجدد حالتهای کیپ داره که اگه 

باز نشه مجبورم دوباره برم دکتر

*

عید اسال برخلاف تمام سالهای گذشته هفت سین چیدیم

حس غریب شبیه دیگران بودن 

*

تقریبا هیچ جا عید دیدنی نرفتیم و فقط عمو رضا و خانان عمه شمسی 

اومدن خونه ماروز سال نو خونه مادربزرگ رفتیم و باقی عید رو 

به یللی گذروندیم 

*

یک شب رفتیم خونه سارا و با سعید و سحر و مجید فیلم

چیزهای کوچک شبیه این را دیدیم. که استقبال 50 درصدی ازش شد

*

نژادی سرما خورده و گلناز میان دنبالم و میریم کافه همیشگی

در سهروردی شمالی حسام و سارا هم میان 

معاشرت کوتاه و جذاب بهاری

*

پنجم اسفند ماشالا زنگ میزنه و میرینه تو اعصابمون. خواب مونده

یک ساعت ونیم بعد میرسه و کرور کرور بارنامه میزنیم

کیس رو اوردم خونه و کمتر همه چی روی اعصابمه

*

با رضوان قرار میذاریم و میریم اکوان . معاشرت خوبی داریم

خوش میگذره . موقع خداحافظی بغل میکنی همو و منو میبوسه

شب میگه بوی عطر تو رو گرفتم

*

از سلسله برنامه های انفرادی میرم کنسرت مرتی

فضای خر و تو خری حاکمه. یه پسره به زور میخواد

جای بهتری برای نشستن پیدا کنه و موفق هم میشه

برای اولین بار حس میکنم از تنا بودن لذت نمیبرم

*

با ژینا قرار میذاریم و میریم رستوران زیر زمینی محبوب

مجید . معاشرت کسل کننده ای میشه

*

مولود براش یه بسته ای اومده و نیست تحویل بگیره

میگه ضرریه. براش از پستچی محلشون تحویل میگیرم

میبرم ترمینال و میدم با اتوبوس به دستش برسونن

تشکر میکنه. تشکر لازم نیست ماچ رو بده بیاد!

*

با سارا و مجید و حسام میریم دولت اباد و غذای عراقی میخوریم

همه چیز خوبه تا وقتی که میبینم یکی مالید به ماشین و رفته

*

دوازده فروردین به مناسبت نمردن اقا با بچه ها

میریم و کباب مهمون من میخوریم

بعد میریم خونه سارا و فیلم ژیواگو رو میبینیم

فیلم تموم میشه میریم خونه مادربزرگ و خاندان عمه شمسی

میان اونجا

*

سیزده به در با رضوان میریم سینما فیلم دایناسور

افتضاحه بعدش میریم کافه میشینیم 

*

با نژادی و مجید و سارا میریم تیاتر فین جین

اولش خواهر گلناز غرغر میکنه اگه خوب نباشه

هدفون میذارم اهنگ رو گوش میدم ولی همه خوششون

میاد . شام میریم جیگرکی و جیگر میخوریم