*
از تعطیلات عید برگشتیم
امروز روز اول کاری هست
گوش سمت راستم مجدد حالتهای کیپ داره که اگه
باز نشه مجبورم دوباره برم دکتر
*
عید اسال برخلاف تمام سالهای گذشته هفت سین چیدیم
حس غریب شبیه دیگران بودن
*
تقریبا هیچ جا عید دیدنی نرفتیم و فقط عمو رضا و خانان عمه شمسی
اومدن خونه ماروز سال نو خونه مادربزرگ رفتیم و باقی عید رو
به یللی گذروندیم
*
یک شب رفتیم خونه سارا و با سعید و سحر و مجید فیلم
چیزهای کوچک شبیه این را دیدیم. که استقبال 50 درصدی ازش شد
*
نژادی سرما خورده و گلناز میان دنبالم و میریم کافه همیشگی
در سهروردی شمالی حسام و سارا هم میان
معاشرت کوتاه و جذاب بهاری
*
پنجم اسفند ماشالا زنگ میزنه و میرینه تو اعصابمون. خواب مونده
یک ساعت ونیم بعد میرسه و کرور کرور بارنامه میزنیم
کیس رو اوردم خونه و کمتر همه چی روی اعصابمه
*
با رضوان قرار میذاریم و میریم اکوان . معاشرت خوبی داریم
خوش میگذره . موقع خداحافظی بغل میکنی همو و منو میبوسه
شب میگه بوی عطر تو رو گرفتم
*
از سلسله برنامه های انفرادی میرم کنسرت مرتی
فضای خر و تو خری حاکمه. یه پسره به زور میخواد
جای بهتری برای نشستن پیدا کنه و موفق هم میشه
برای اولین بار حس میکنم از تنا بودن لذت نمیبرم
*
با ژینا قرار میذاریم و میریم رستوران زیر زمینی محبوب
مجید . معاشرت کسل کننده ای میشه
*
مولود براش یه بسته ای اومده و نیست تحویل بگیره
میگه ضرریه. براش از پستچی محلشون تحویل میگیرم
میبرم ترمینال و میدم با اتوبوس به دستش برسونن
تشکر میکنه. تشکر لازم نیست ماچ رو بده بیاد!
*
با سارا و مجید و حسام میریم دولت اباد و غذای عراقی میخوریم
همه چیز خوبه تا وقتی که میبینم یکی مالید به ماشین و رفته
*
دوازده فروردین به مناسبت نمردن اقا با بچه ها
میریم و کباب مهمون من میخوریم
بعد میریم خونه سارا و فیلم ژیواگو رو میبینیم
فیلم تموم میشه میریم خونه مادربزرگ و خاندان عمه شمسی
میان اونجا
*
سیزده به در با رضوان میریم سینما فیلم دایناسور
افتضاحه بعدش میریم کافه میشینیم
*
با نژادی و مجید و سارا میریم تیاتر فین جین
اولش خواهر گلناز غرغر میکنه اگه خوب نباشه
هدفون میذارم اهنگ رو گوش میدم ولی همه خوششون
میاد . شام میریم جیگرکی و جیگر میخوریم