*
وضعیت بد و اخر الزمانی ای را تجربه میکنیم
هوا کثیف گاز و برق داغان و کارها شل و ول
شنبه است و خبری به اون صورت نیست
میشینم بازی پرسپولیس رو ببینم
میبازیم . خدا روشکر ترافیک حداقل زیاد نیست
میرسم خونه استقلال میبره و از فردا باید عر عر پیمان رو تحمل کنیم
*
حالم خوش نیس. 18 اذر رویایی دو سال پیش رو به یاد میارم
و همزمان اذر یه نوشته از ح نشونم میده که منو فاقد احترام خطاب کرده
منی که ادم امنش بودم مثلا. دلگیرم اولین چیزی که به ذهنم میرسه
تعطیل کردن کلاسه
*
دوشنبه میرم کنسرت اقای ازاد . ارکستر کتفاوتی داره
از موسیقیش لذت میبرم. واقعا همه چی عالی و تمیزه
جلوی من دوست نوازنده پرکاشنه که مرتب از اون فیلم میگیره
*
برای بازی پرسپولیس کا رو زود تعطیل میکنم و میرم
خونه بازی رو میبریم و بخیر میگذره
*
تیاتر داریم و استرس دارم که کار خیلی طول بکشه
نمیکشه و میرم خونه. خونه برق میره و وقتی میاد
که از در دارم میرم بیرون
میرم دنبال مجید و وقتی میرسیم سارا و ملود هنوز نرسیدن
برق رفته و همه جا تاریکه. بچه ها میان
و با یک ساعت تاخیر شروع میشه
تیاتر خوبیه. بعدش میریم ریحون و تعطیله
به ناچار میریم نایب . غذای خوبی میخوریم
برمیگردیم خونه مجید سر راه گل میگیره از سارا
*
جمعه بی حوصله با اومدن اقای کرمی تکمیل میشه
رسیورش رو اورده شفق براش درست کنه
بارون میاد ولی حال ندارم از خونه برمبیرون
جاش جوکر میبینم و فوق العاده بی مزه اس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو