*
درگیری من وگوش ادامه داره شنبه میرم و ام ار ای رو به دکتر نشون میدم
زمان زیادی میشینم تا نوبتم شه
جواب ام ار ای خوبه ولی تست شنوایی سنجی میده
میرم پیش اقای کچل مهربان
شلوغه. وسط شلوغیا منشی شون قهر میکنه و میره
وقتی جواب اماده میشه که دکتر رفته
قبل از رفتن به خونه یه سوسیس سیب زمینی مسعود
سفارش میدم و میرم خونه. نیما قراره بیاد و قرارداد خونه
شقایق رو تمدید کنه . تو خونه سر دیر اومدن نیما دعواس
ولی سر تایم میاد. کار انجام میشه و شام میخوریم
من که سیرم سالاد میخورم . نیما سر شام تعریف
میکنه که روزی که دزد خونه شون رو زد و طلاهای مامانش رو با کاغذ خریداش
بردچیزی پیدا نکرده بوده و اموال مسروقه رو تو کیف مدررسه این ریخته بوده و اینم ناراحت بوده
که فردا چجوری بره مدرسه
*
بین مریض بنا میشه برم تو مطب دکتر . با این حال سه چهار نفر قبل از من میرن تو
دکتر همه چی رو اوکی اعلام میکنه و منت خر ذوق میزنم بیرون و یادم میره
بپرسم برای گوش هوا گرفته چه کنم . به خودم فحش میدم . شب پرسپولیس بازی داره
میبازه و من هم ناراحت باخت تیمم و هم سوالی که از دکتر نپرسیدم
*
پنجشنبه با مجید و سارا میریم تیاتر . از صبحش استرس گرفتم که کارا طولانی بشه و نرسم
هوس کله پاچه کردم پس صبح زودتر راه میفتم و کله رو میزنم
شاید پنجشنبه ها رو روتین این کار کنم
. دنبال بچه ها میرم و زودتر از موعد میرسیم . نمنمایش خوبی نیست
چبرای شام میریم جایی که سارا میگه برخلاف سرچ مجید جای نشستن و محیط گرم
و صمیمی نداره میگیریم میریم خونه سارا و فیلم در بلژیک رو میبینیم
سر دردای عجیب و حالات بد تو گوشم حس میکنم. غذاش خوب بود
*
جمعه تمام وقت توی تختم عصر میرم و قطره ارتلاک میگیرم . ظهر همه بهشت زهرا رفتن
و نگار بچه رو برده بالای قبر مادرش . صحنه دردناک و اشک اوریه. زندگی یه درام
ازار دهنده اس . اخر شب با مولود حرف میزنم که از رابطه اش راضیه
دوست پسرش رو نشونم میده و اخرین امید من به رابطه با اون خاموش میشه