۱۴۰۳ تیر ۳۰, شنبه

ایرن

 *

روزهای غمبار و تنهایی

انگار که یک بمب خورده وسط روابطم

منی که همیشه مردد بودم که امروز و این هفته با کی برم بیرون

حالا روزهای تعطیلی رو میشینم  تو خونه و انقدر به موبایل خیره میشم که چشام

درد بگیرن

*

از سفر کردان که برمیگردیم میره تو مخم سیگار ایکاس بخرم

.انلاین سفارش میدم و برام میارن . تو اولین تجربه سیگار کام نمیده

به نظرم خراب بوده و بهم انداختن بررسی های میدانی نشان میده

که یه فیلتر توش شکوندم. در نمیاد . میرم از داروخونه یک موچین میخرم

.با موچین در میارم و اوکی میشه

*

ایرن دختر نگار و نوه وحیده به شکل ناغافل به دنیا میاد

یک هفته زود تر از موعد مقرر .بریا نقاحت میارنش خونه مادربزرگه

تمام فامیل جمع شدن و جای خواهره خالیه قرار بر این بود که بابای نگار

هم بیاد که انگار از رفتار توی بیمارستان خانواده ما ناراحت شد و نیامد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو