۱۴۰۳ خرداد ۱۹, شنبه

تنهایی

*

خانومی که مامانم کلاسهاش رو میرفت به جرم دزدی

و بالا کشیدن صدقات بازداشت شد

این دومین شوک روحی مامانم بعد از مهاجرت خواهرم بود

ماجرا در سکوت خبری دنبال میشه و قراره کسی اینو نفهمه 

هرچند یکبار یک روز یک جایی بالاخره از دهن پدرم در میره

و میگه . سوا از شوک اخلاقی و مالی و اعتقادی که به مادرم

وارد شده سرزنش های پدرم هم هست که حالا بهونه  خوبی

برای سرکوفت زدنها پیدا کرده

*

قرار بود بریم باغ کتی و معاشرت کنیم با دوستان

دقایق اخر کنسل شد. چرا؟ چون مادر کتی از روی چهارپایه

افتاده و مهره کمرش اسیب دیده 

خدا هیشکی رو با بیماری پدر و مادرش امتحان نکنه

*

شنبه ترسناک با قهرمانی تیم محبوبم تموم میشه . با گلی که

افساید بود . خوشحالم ولی نه اونقدری که باید 

همه ماها در کنار منافعمون به اخلاق نگاهی داریم

انگار که بهمون نمیچسبه

*

بعد از دو روز تعطیلی کسل کننده روز کنسرت 

قمصری میرسه. هرچی میگردم بلیتم رو پیدا نمیکنم

متوجه میشم که اشتباهی شماره تلفن خونه رو دادم

و رسیدش برام مسیج نشده . دلم میخواد گریه کنم 

این غم انگیز ترین قسمت این هفته منه

*

ح باهام تو قیافه اس چون وقتی میخواست برادرش رو بفرسته

دم خونه ما تاکلید رو بده که به کوک غذا بدم

لپ تاپ مادرش رو درست میکنم . ویندوز 7 روش نصب میشه

ولی درایو نمیشه. ویندوز 11 سنگینه براش نهایتا با ویندوز 8

کار روجمع میکنم . روزهای زیادی رو تنهایی میگذرونم

متاسفانه نه از دوستام خبری هست و نه با ادم جدیدی معاشرت 

میکنم. شاید لازمه به این موقعیت عادت کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو