۱۴۰۱ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

خلاصه ی من

 

*
شوک هفته رو خبر ازدواج مجدد خاله بهم وارد میکنه

اتفاقی که از مدتها ویش احساسش میکردم

و حالا نزدیک تر از همیشه رو به روم ایستاده 

خدا رو شکر میکنم که مجبور نیستم با شوهر جدید

رو به رو بشم. به گذشته برمیگردیم . به شب عروسی اول

به ماجراهای عجیبش. به پدرم که هنوز همون رفتار و افکار رو داره

ادما با پیر شدن عوض نمیشن . همون تفکر و همون عمل رو پیش 

می برن فقط شاید زورشون کمتر میشه. این تنها تغییریه که انسان در تمام 

طول عمرش میکنه

*

با دوستامون برای بار دوم میریم به تماشای یک نمایش کمدی

لذت تماشای بعضی چیزها به دور هم بودنشه زودتر میرسم . با رفیق میریم

و یک سادلاد میخوریم سر نمایش میخندیم همکار گلی را تا خونه میرسونیم 

لپ تاپم رو از اقاجون میگیرم و برمیگردم به خونه . شیشه عینکم خش افتاده. ناراحتم .

هر وقت پول بیشتری به حسابم میاد هزینه هایی از اسمون بهم تحمیل میشه 

*

روزهای اخر هفته منتهی به تعطیلات خرداد میشه . یک روزش روبا رفقا

و همکارشون میریم رستوران داون تاون و روز دیگرش رو با مهندس و خانوادش سپری 

میکنیم . کادوی تولد پسر مهندس رو با تاخیر زیاد میدیم . اقایون عامکری سوال عجیبی

رو میپرسن.خلاصه ای از زندگتون رو برای ما بگین!! به خلاصه زندگیم فکر میکنم!استرس

غم تلاش برای بیخیالی بدشانسی و تنهایی !!چه تلخ . میگم تجربه زیسته هر ادمی فقط برای 

خودش کاربرد داره . اخر شب به رستوران نزدیک خونه میرم به تنهایی درونی خودم

*

پرینتهای استاد رو اشتباه میگیرم و همین کافیه تا تمام تمرینهای هفته رو فراموش کنم 

درسی از ایرج بسطامی رو میزنیم این هفته برای اولین بار کوک کردن رو تجربه کردم

استاد از کلیت راضیه . اگر پرینتهاش رو درست گرفته بودم حتما راضی تر هم میشد 

مقیاس سنجش ادم ها در همه چیز میزان رضایت شخصی خودشونه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو