۱۳۹۵ آذر ۱۳, شنبه

فرار اقای شامیری


گربه ای که که قرار بود توی دفتر ازش نگهداری کنیم 
در مسیر رفتن به دامپزشکی فرار کرد .
گربه ای که اسمش رو اقای شامیری گذاشته بودیم
در واقع شامیری اسم یکی از دوستامون بود 
که محل کارش رو به روی دفتر ما قرار داشت.
وقتی گفتیم اسم گربه رو گذاشتیم اقای شامیری
 تقریبا بیست سانت صورتش کش اومد!
تصمیم داشتیم گربه ای رو که از سرما و ازار و اذیت ملت
 به ما پناه اورده بود رو نگه داریم 
رفقا گربه رو شب وی دفتر تنها گذاشتند
 و صبح با صندلی هایی رو به رو شدند که 
رنگ و بوی مدفوع اسهالی اقای شامیری رو به خودش گرفته بود.
بچه ها میخواستند شامیری رو ببرن دامپزشکی تا اسهالش خوب شه
که شامیری وسط راه فرصت رو غنیمت شمرده و فرار کرده بود
بچه ها میگفتند به شکل غیر قابل باوری می دوید .بیچاره حسابی ترسیده بود
ما ادم ها چقدر ترسناکیم!مگه از ادم ترسناک تر هم وجود داره؟؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو