۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

خداحافظ ای...


*
چهارشنبه ،آخرین روزیه که بنا بر تقدیر،می تونم تو کافی نت کار کنم 
همین حالا که دارم این پست رو می نویسم ،پسر اقا یحیی نشسته جای من
و من از پوزیشنی که اسمش "جا عموییه" و صالح و عمو و حاجی و مجید 
و باقیا پشتش می شینن نشسته ام . همه ی  امور رو به سیاوش (پسر آقا یحیی )یاد دادم
از برنامه ها و سیستم ها،تا حرف زدن با تعمیر کار پرینتر ِ تعارفی رو
بولی زنگ زده و می گه جون مادرت بهش یاد ندی صبحا دیر مغازه رو وا کنه
*
یاد روز اولی می افتم که اومدم اینجا. روزی که با فروغ اومدیم
و فروغ فقط کیلیدها رو به من نشون داد و اون لیست کذایی ِساعتها رو 
و چند ساعت بعد امین اقا با کاپشن هشتصد لایه ی کورکتیلش اومد تو
فک کنم اولین ایدا رو همون روز با هم زدیم!!
یاد تک تک مشتری های خوب و بدمون می افتم
دکتر که با خودش حرف می زد،شیخ که عاشق دبی بود،
آقای پرینتیان که داستان سیکسی پیرینت می کرد،
اون اقاهه که داد می زد می گفت من یه پیرینتی ام داشتم،
سحر جوون ،آقای پورت یو اس بی که همه اش با تلفن بلند حرف می زد
،عمو جونی که پشت موی دم کفتری داشت و می رفت سایت سنجش
خانوم شجاعی که بی اعصاب بود و منو می خواست از اینجا بیرون کنه
آقای شیر که جمعه صب زنگ می زد میگفت شما بازین؟؟مسنجرم بازه؟
امیر علی دیبیل،آیدین پیکه ،کامران لک لک و علی راهنما 
اصفهانیه که همه اش تخفیف می خواست 
اون اقا گولاخه که می گفت دشت ما رو هم بده!
اون پیرزنه که می گفت تو منو نشوندی پیش خودت که باهام حال کنی!!
جهان و بوی گندی که می داد، خانوم فاعلی و لپ تاپش ،اقایون فاعلی
خانومه یارانه ها ،خانومه آقّا که عاشق آقای  امین بود
اقاهه که یقه ی پیرهنش تا دم نافش بازه
آقای مال هم بودیم کنار هم بودیم که همیشه استرسِ تحولات  بورس داره
*
دلم برای همه روزای اینجا تنگ می شه
حتی اون روزی که اینقدر داغون بودیم 
که چراغارو خاموش کردیم سلام آخر گذاشتیم
حتی  روزایی که بولی سه میلیارد بار زنگ می زد و می گفت "علیم" بیا!
برای بولی که بعد از چهارسال برگشته می گه :علی گفت می خوای بری که!
 برای عسلی که زنگ زده می گه تا نرفتی برام رقص خردادیان رو دانلود کن!
برای امین آقا ی گل باغا و بی اعصابی هاش!بری استیریپس فروزان!
برای همه اونایی که ایجا شناختمشون،برای همه اونایی که اینجا می دیدمشون
برای دوره جمع شدن هامون،حکم بازی کردنامون،تولد گرفتنا،
بک استیریت بویزاگروه سرود و تواشی رایان و ،برای سلکشن زدن ها
چایی توئینینگ . کیک آشنا ،دپ زدنا ،تنها نرفتن ها
پی -ئی -اس زدنا و هشت پائه چی گفته ها
برای لپ تاپ شاه ابادی ،همراه همیشه گی ما  و...و..و....

چهارشنبه،اخرین روزیه که من اینجام!
دلم می خواست دوباره دور هم جمع بشیم ،حتی میلاد هم باشه!
تا با چهار سال خاطره کنار هم  خداحافظی کنیم!

۲ نظر:

  1. یعنی 3 بار خوندم اینو
    هر بار هم که خوندم بغضم گرفت علی آقا

    پاسخحذف
  2. ali agha to age nabashi ki vase hamishe mashghool khahad bood ?! :D

    پاسخحذف

حالا تو بگو