*
هفته پر استرس . همچنان ماشین به خاطر اعتصاب کمه
این هفته باید برای سارا یه باری رو جا به جا کنیم با ارزش
8 میلیارد . منتظر تاییدش هستم . صبح میرم سمت دفتر و با ترفیک غی قابل تصوری
رو به رو میشم . باور کردنی نیست تو روزی که انقدر کار ارم همچین اتفاقی بیفته
دیر میرسم دفتر . بچه ها کار زیاد دارن . ماشال میگه یه حواله جدید ازاد شده
و احتمالا سه روز تعطیلی رو باید بیایم سر کار
ماشین رو اوکی میکنیم و بدون سود میفرستیم بره
کار شسته رفته انجام میشه از شدت فشار و استرس سوت کشیدن گوشم
باز شروع میشه
*
تصمیم میگیرم برای تمدد اعصاب و البته کسکلک بازی یه پازل هزار تیکه بخرم
دوتا سفارش میدم یکی از اثار ونگوک و اون یکی تصویری از رم ایالیا
تازگی دارم به این فکر میکنم که چقدر از علایق امروزم اثر عقده های کودکیه
بتازگی عطر فارنهایت رو گرفتم بوش منو میبره به دره های خاطرات کودکی
همدان اومدن دایی اهنگای بلک کتس و امثالهم
پازل هم از بازیهای محبوب کودکیمه . ببینیم حالا پس درست کردنش بر میام یا نه
*
اولین روز تعطیلی رو دور کاریم . به خوبی پیش میره. گوشم سوت میکشه
و نمیدونم این چه درد جدیدیه که اومده سراغم
شب همه خونه مادربزرگن . تا اخرین لحظه مقاومت میکنم و در اخر میرم
بچه نگار ارتباط دوستانه ای باهام برقرار میکنه که نمیدونم از شناختنه
یا به خاطر بستنی توی دستم . فوتبال المان و پرتغال رو میبینیم
*
پنجشنبه عصر مجید میاد دنبالم و میریم براش عینک افتابی میخریم
بعد میریم دنبال سارا و میریم تیاتر دلاروس . باغ کتاب
مجید خاطرات کمپ رفتنش با سیبیل رو برامون تعریف میکنه
و دعواهای پریسا و تی تی رو . نمایش بدی نیست
برای شام میریم سماق. معطل میشیم . یه گربه اونجاس
که اسمشو میذاریم تی تی. تیتی از ماشین میاد پایین و یه گربه به قصد
تجاوز بهش نزدیک میشه . شام خوبی میخوریم و میریم خونه
*
جمعه رو گذاشتم برای استراحت . شب مولود میگه بریم بستنی و سگ گردانی
در ملا عام. میریم و بد نمیگذره . مولود قول میده که هفته بعد بهم ماهی بده