۱۴۰۳ اردیبهشت ۸, شنبه

سیگار پیچ

 *

*

از یک سایت سیگار فروشی انلاین 

تنباکو و سیگار پیچ میگیرم

برند لطی لایت رو برای خودم ثبت خواهم کرد

*


نشستم تو اتاقم و دارم کارم رو انجام میدم

صدای داد وبیداد وحید بلند میشه

و پشت بندش میرزایی. دعواشون میشه

انگار پشت سر میرزایی حرف زده و اونم شنیده

دعوا بالا میگیره وحید قندون پرت میکنه 

میرزایی گریه کنان دفتر رو ترک میکنه

پیمان نظرش اینه حرفی به صالح نزنیم

ولی من بهش میگم باید بدونه تو دفترش چی میگذره

از راه دفتر میرم انبار صالح اینا

عمو به شدت بی اعصابه

سیگار رو ترک کرده و انگار مال اونه . با صالح انبار رو میگردیم

و دستگاه جدیدش رو نشونمون میده.  عمو به شدت از رفتار صالح با کارگرا

شاکیه .میگه هزینه های بی مورد زیاد میکنه . اخر ساعت کاری هندونه میخوریم

عمو رو مسخره میکنم که وسط راه شاشت میگیره. میریم سمت خونه و اونی که

شاشش میگیره منم . یه جا یه پمپ بنزین میبینم و خودم رو خلاص میکنم

از اونجا سیاوش رو گم میکنم و تو ترافیک وحشتناک چهارشنبه میرم

خونه ح شام رضا لقمه میخوریم و ساعتی با همیم

*

روز کنسرتمونه . کنسرت گروهی که نمیشناسیم و اشتباهی 

دایی برامون بلیت گرفته .صبح میام سر کار و هیشکی تو دفتر نیست 

هیشکی خایه کرده بیاد . میرم خونه و مثل اسب میخوابم. بیدار میشم و میرم 

تالار وحدت . زودتر میرسم .دایی اینا به سختی جای پارک 

پیدا میکنند . میگه قبل از اومدن محسن بهش زنگ زده و استرس

حال کشور خانوم رو داره . برنامه بدی نیست ولی کیفیت صدا فاجعه اس.

قطعاتی با شعرهای مولانا اجرا میکنن که اخراش کسل کننده میشه. برگشتنی

کیف پولم رو گم میکنم

*

جمعه ناهار با سارا میریم برای نایب . شلوغه نوبت بهمون میدن ولی  هرچی میگذره

نوبتمون نمیشه بالاخره صدامون میکنن و میریم تو. کبابی با کیفیتی میخوریم

بعدمیریم نمایشگاه مجسمه دوست سارا

دقایقی اونجا هستیم.دوستش شبیه مونیکای فرندزه میرم خونه 

پرسپولیس بازی پرگلی رو میبازه

دپرس میشم و هفته به پایان میرسه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو