*.
وضعیت کار به خوبی قبل نیست. وضعیت زندگی هم همینطور
نه پول بی خوبی قبل در میاد و نه زندگی ارامشمالی قبلی رو داره
و ما همچنان امیدواریم به اینده. تصمیم میگیرم برای
تغییر روزهای تنهاییم با چند تا دختر ارتباط بگیرم
یکی شون سمت خیابان پیروزی یکی نزدیک خونمون و یکی هم
رباط کریم . اما هنوز دلم پیش کسیه شهرک غرب زندگی میکنه
یک شب از فرط ناراحتی بیخوابی میگیرم . فکر کردن به مرگ را
هم که از بعد از فلج بلز کنار گذاشتم . تا دیروقت بیدارم و ناراحت
میترسم از وضعیتم گلایه کنم. معمولا پشت هر نا شکری یه حادثه خوابیده
*
منگ خواب که هستم هیچ حواسم هم میره به یک عابر پیاده و تصادف میکنم
میزنم به وانت . چراغم میشکنه و گلگیرم غر میشه . اعصابم را
کنترل میکنم و ادامه میدم ده سال پیش همچین اتفاقی اشکم رو در میاورد
خوشحالم که کمی شل کردم تو این ماجرا
*
فوتبال را با بغض میبینم . صدای دخترا میاد که تو استادیوم جیغ میکشن
خیلیا بدون بلیت رفتن و احتمالا الان تو اسمونا سیر میکنن . بازی رو میبریم
خوشحالم وسط بازی میزی رو برای خواهر میارن و پدر میره تحویل میگیرن
حس میکنم از شلوغی و سر و صدا عصبی شدم . فکر میکنم دارم تحلیل میرم
*
نمایشی روانتخاب کردیم و میریم که ببینیم قرارمون رو میگذاریم رستوران ارکیده
تو مسیر به ترافیک تو خیابان زاگرس گیر میکنم .میرسم با پنج دقیقه تاخیر
اسانسور خرابه و با علم به خرابی سوار میشیم. دوتا دختر از ترس به خودشون میشاشن
ناهار را میخوریم و اقاجون هم به ما اضافه میشه. یه کاکتوس چسکی خریده که
بعنوان کادو بده کسی که قراره بره تولدش. میریم به سمت تیاتر شهر . روی دیوارای
دستشویی مجموعهشماره تلفن و رزومه همجنس گرایی داره. نمایش خوبی بود و غم انگیز
بعد از نمایش میریم خونه سارا و مرغ میگیره .چند ساعت حرف میزنیم و میرم خونه
تا دیروقت بیدار میمونم و یکی از اون سه نفر حرف میزنم. گمان میکنم که ته همه این حرفا
هیچی باشه
*
وقتی میرسم کلاس که رها هنوز نرفته. دختربچه ای که به اینده اش خیلی امیدواریم.
استاد از دندون درد و عصب کشیش میگه و به شکل عجیبی اسم منو اشتباه میگه
سلطان قلبها و شهزاده رویا رو کار میکنیم. خونه ناهار از کبابی گرفتیم و خواهر هم با ما هست
میخوابم . خسته ام . تیپیکال روزهای تعطیل از خونه بیرون نمیرم .نژادی عکسی از \ی اس فایو
که خریده برام میفرسته . بدم نمیاد یکیش رو داشته باشم ولی به نظرم سی میلیون پول زیادیه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو