مینویسم :
ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم
روزی که مادربزرگم تب و لرز کرد و متوجه شدیم
کرونا مثبت شده همه مون ترسیده بودیم و نگران
ولی امیدوار به لطف خدا بودیم
وقتی مادر ،پدر و خودم هم مبتلا شدیم
کار سخت تر شد. امید داشتیم به لطف خدا
ولی ته دل اونقدر که باید امید نداشتیم
در نهایت از عین بلا خرج شدیم
و هنوز باور نمیکنیم که خدا اینگونه با ما
مهربان بود. حالا ما خجلیم پیش خدا
که چرا پیش از این بنده بهتری برایش نبودیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو