۱۳۹۶ شهریور ۲۷, دوشنبه

بلند شو پسر !الان وقت گریه نیست


آقای "ص" مراسم عروسی خودش رو از بهشت زهرا شروع کرد 
ماشین گل زده و عروس آراسته اش رو برداشت و رفت به بهشت زهرا
جایی که برای ارامش ابدی مادرشون انتخاب کرده بودند
من که اونجا نبودم ولی اونایی که بودند میگفتند گریه میکرد 
و از بالای سر مزار مادرش  بلند نمیشد
آخر سر یک پیرزن رهگذر اون رو مجبور میکنه که بلند شه 
راه بیفته و بیاد سمت سالن عروسی
این روایت رو هرکی شنید گفت: پسره دیوانه اس.چه کاره آخه؟
اونم شب عروسیش...با اون شرایط
بهش حق میدم .منم اگر جای اون بودم همین کار رو میکردم 
حتی با شدت بیشتر . ادمها زندگی همدیگه رو مثل یک فیلم سینمایی نگاه میکنن
به دور از احساس و به دور از انصاف .شک ندارم
 همه اونایی که گفتن "دیوانه اس"در مقابل مشکلی مشابه 
محکم تر از اون زانو به زمین میکوبند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو