مادر بزرگ ،وقتی در مورد مرگ نزدیک و احتمالی خواهرش حرف میزد
کاملا بی تفاوت بود . جوری که ادم به معنای واقعی کلمه مرگ شک میکرد!
وقتی مرگ به سراغ خواهرش اومد هم اگرچه به ظاهر ناراحت میومد ولی
بازهم بی تفاوتی خاص و قابل لمسی در وجودش بود
انگار نه انگار که صمیمی ترین خواهرش برای همیشه از کنارش خواهد رفت
اگرچه این حجم از بی تقاوتیش برای من عجیب نبود . کسی که فرزند خودش
روجلوی چشماش به خاک سپرده، عمیق ترین حالت غصه و جدایی
رو تجربه کرده . شاید کمی بی رحمانه باشه ولی ادمها به هرنسبتی
از اندوه که تجربه میکنن مقاوم میشن
روجلوی چشماش به خاک سپرده، عمیق ترین حالت غصه و جدایی
رو تجربه کرده . شاید کمی بی رحمانه باشه ولی ادمها به هرنسبتی
از اندوه که تجربه میکنن مقاوم میشن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو