۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

گیر کردی! میفهمم!


گاهی وقتا گیر می کنی!درکت می کنم پسر!
مثل من و همین یک ساعتی که داره از عمرم می گذره ومن روی 
یکی از آهنگ هایی که  هیچ وقت گوشش نمی دادم گیر کردم.
حالا هدفن می ذارم و تو دلم از اقای وینمپ که گزینه ی ریپیت رو
روی نرم افزارش لحاظ کرده تشکر می کنم! 
مثل جمعه هایی که  دیگه دوست ندارم اتاقم رو تنها بذارم
مثل خیلی روزای دیگه اصلا دلم نمی خواد از خونه برم بیرون!!
مثل خیلی روزا که فقط دیدن دوستام بهونه ی بیرون رفتنم می شن!
مثل اتفاقایی که حالا دارن تکرار می شن و من هم مجبور به تکرار اونام
و تو تماشای دوباره ی اونا گیر کردم.
تو زندگی لحظاتی هستند که همه چیزایی که ازشون متنفری
با هم قرار می ذارن که بیان دیدنت و سورپرایزت کنن!
مجبوری بشینی تماشاشون کنی !یا گاهی ناخواسته باهاشون کشتی بگیری!
خب دست خودت نیس!گیر میکنی !نمی تونی باهاش کنار بیای!
دوست نداری در موردش با کسی حرف بزنی!نه حوصله ی دلداری روداری
نه نصیحت و نه سرزنش !خب طبیعیه!!تنهایی رو انتخاب می کنی با خودت 
می گیتوتنهایی می شه بهترین تصمیم رو گرفت!
تنهایی های این روزاتو می فهمم . زندگی فقط با تو نا مهربون نبوده
می دونم که بد گیر کردی!ولی مطمئنم بالاخره میای بیرون!
میای و مثل همیشه به حرفای بی مزه منو شوخی های مسخره مون می خندی!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو