۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

اتش های زیر خاکستر

(ادمایی که اهسته ولی محکم حرف می زنند)
*آتش زیر خاکستر
تو تاکسی نشستم و قطره های بارون ِ روی شیشه ی جلوی تاکسی رو نگاه می کنم و با هوای ابری-بارونی و آسمون ِ خاکستری حال می کنم.راننده با موهای جو گندمی ِ دم اسبی به دستگاه پخش ِ تاکسی سبزش ور می ره. داره زور می زنه که از یک سی دی ِ کثیف و پر از خش، یه صدای خوب در بیاره.ناخواسته چشمم افتاد به مچ بند سبزش .به شوخی بهش گفتم: شما مُچت که سبزه،ماشینتم که سبزه !چرا مسافر ِ هفت تیر سوار می کنی؟!شما باید فقط ازادی سوار کنی!خندید. دو تا مسافر دیگه سوار شدند و حضورشون باعث شد که راننده کمی آهسته تر حرفاشُ بزنه. سی دی خش دارش بالاخره به خوندن افتاد ،آواز همای بود در دستگاه چهارگاه.راننده همچنان اهسته حرف می زد. احساس کردم فریادش رو برای روز دیگری نگه داشته. این روزا، از این تیپ ادما زیاد می بینم.ادمایی که آهسته ،ولی محکم حرف می زنن. ادمایی که منویادِ آتش ِخفته به زیر خاکستر می ندازه.
*تصویر امسال
چند شب پیش رفته بودیم خانه ی هنرمندان. افتتاحیه ی تصویر سال بود و عمو و یکی دو تا دیگه از بچه ها هم عکس شون به مرحله ی نهایی رسیده بود. لا به لای اون عکسا چشمم به عکسی افتاد که نگین گرفته بود!همون دوست قدیمکی که یه مدت و در زمانی که تو سیصد شصت می نوشتم چن بار عکساشُ واسم ایمیل کرد تا واسه وبلاگم استفاده کنم. کاری که قرار بود ادامه پیدا کنه و تنبلی و فراموشی من مانع اون اتفاق شد!(البته فک کنم دو طرفه بود !) اون شب ،شب تماشای پیشرفت دوستای صمیمی ِ دور و نزدیک من بود و به همین خاطر بسیار به من خوش گذشت . منتظریم ببینیم مثل فستیوال طراحی پوستر ، عمو سورپرایزمون می کنه یا نه!

۲ نظر:

  1. ناخواسته چشمم افتاد به مچ بند سبزش .به شوخی بهش گفتم: شما مُچت که سبزه،ماشینتم که سبزه !چرا مسافر ِ هفت تیر سوار می کنی؟!شما باید فقط ازادی سوار کنی
    .
    .
    .
    علی روانیم کرد این دو سه خط...

    پاسخحذف
  2. منم جزء دوستای دور دیگه؟؟؟؟

    پاسخحذف

حالا تو بگو