*
وضعیت دفتر همچنان متشنج از دعوای وحید و ایرجه
ایرج جمع میکنه که بره ولی م بهش میگم بره انبار
و با صولت صحبت کنه
در نهایت تصمیم میگیرن که جای ارج و اکبر رو عوض کنن
ایرج همچنان ناراضیه و پیمان به شدت گذاشته پشت ماجرا
که ایرج و میرزایی رو بیرون کنه
*
توی کلاس این هفته خوب نیستم و اخر کلاس
نسرین منو بیرون میکنه! مشخصا تمرینام کمه
و دارم شبیه شاردای خنگ میشم و این برای خودم هم
ترسناکه
*/
اخر هفته با دوستام برنامه نمیکنم و به جاش
با مادربزرگ و پدر و مامان میریم سینما
فیلم زرافه ها
زود میرسیم . جامون بد نیست و سینما شلوغه و رفت و امد زیاده
بعد از فیلم متوجه میشم فیلم مورد توجهشون نبوده
یه نفرم اخر فیلم فحش میده میره بیرون
و من تازه میفهمم چقدر از ادمای عادی توی جامعه
فاصله گرفتم. یه مشت ادم دور از جامعه شدیم که چیزایی رو دوست داریم
که هیشکی دوست نداره و فکر میکنیم این نقطه برتری ماست
ولی همچنان ریده ایم و زندگی شاد و موفقیت سهم اوناس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
حالا تو بگو