۱۴۰۰ فروردین ۲۱, شنبه

حسن اقا



 حسن اقا شبیه ترین مرد به پد بزرگم بود

حلال زاده ای که کاملا به دایی اش کشیده باشه

چهره اش تصویر پررنگی بود از عیدهای خئنه مادربزرگه

اسکناس نوی تا نخورده

اولین مهمان که فقط بیست دقیقه مینشست و بعد خداحافظ

موتوری که جلوی در خونه پارک میکرد و هر چند دقیقه یکبار

باید میرفتیم و میدیدم که سر جاشه یا نه

با ادبیاتی که مختص خودش بود و بدون تقلید  صدای خودش

نمیتونستی حرفهاش رو  تکرار کنی

خاطرات بچه گی من یکی یکی دارن از صحنه زندگی خارج میشن

به قول رفیقمون دیگه قصه از این به بعد ما همین خدابیامرز گفتن هاس

خداحافظ رفیق شفیق پدربزرگ!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو