وقتی سراغ خاطرات قدیمی مون میریم
جوری بهمون خوش میگذره که به سختی ازش میتونیم بیایم بیرون
حالا چرا؟نمیدونم.اصلا چه اهمیتی داره که «چرا»؟
اخوی میگه از کوه علی لهراسبی تا کوه شادمهر ده سال گذشت
به پشت سرت که نگاه میکنی فکر میکنی دور پیش بوده
به تقویم که نگاه میکنی میبینی ده ساله
مادربزرگم داستانهای کودکیش رو جوری دقیق تعریف میکنه
که انگار داره در مورد کودکی اخرین دختر خاله ام
حرف میزنه.مو به مو .ریز به ریز.چطور اینا رو اینقدر دقیق یادشه؟
مگه میشه ادم یادش بره.
ناسلامتی عمر خرج کردیم و اون روزها رو سپری کردیما...بگذریم