۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۵, شنبه

بنویس از سر خط


دایی جانمان یک مجموعه  کامل از نوشته های من 
در دوران دبیرستان و نوجوانی ام را 
تو ارشیو کاغذهای مهمش نگه داشته. 
نوشته هایی که عمدتا طنز خانوادگی مون بود
و جز خودمون هیشکی ازش سر در نمیاورد
داشتم به این فکر میکردم که قدیم ها چقدر بهتر مینوشتم
و با مزه تر و بی نقص تر ! شاید اون وقت ها برای خودم اینده
بهتری رو تصور میکردم و برای بهتر شدن تلاش میکردم
 ولی الان چیزی که مقابل روی من قرار داره
سوختن تمام ارزوهاییست که شبهای زیادی رو به
 خاطر تحقق شون بیدار مونده بودم!  
و همه تلاشم برای خاموش نشدن ذوق نوشتن در خودم باشه!
ولی خب فرصت حداقل تا موقعی که زنده هستی برات وجود داره
خدا رو چه دیدی!شاید منم  یک روز دوباره استارت زدم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

حالا تو بگو